به وبلاگ من خوش آمدید در اینجا میتوانید مطالب علمی زیادی پیدا کنید
و مقالات مفیدی نیز در این وبلاگ قرار دارد که حتما به انها مراجعه نمایید با تشکر لطفا نطر یادتون نره
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
ایدهی این که منشاء بشریت نه از این کرهی خاکی بلکه جایی فراتر از منظومهی شمسی است بسیار بحث برانگیز و جذاب است، اما جدای از بحثهای جنجالی، اگر این نظریه درست باشد ما از کجا و چرا به زمین آمدهایم؟ همراه ما باشید
دکتر الیس سیلور زیست شناس و اکولوژیست مدارکی را مطرح میکند که نشان میدهند ممکن است انسان سیر تکاملی خود را روی زمین طی نکرده و شاید از سیارهای دیگر به زمین مهاجرت کرده باشد. دکتر سیلور در کتاب خود با نام ”انسان از زمین نیست” ۱۷ دلیل را لیست کرده و این احتمال را مطرح میکند که شاید منشاء انسان جایی فرای کرهی خاکی بوده باشد. دکتر سیلور در این کتاب مکانی که احتمالاً نژاد ما از آنجا به زمین آمده و زمانی که روی زمین مستقر شده است را تخمین میزند. در انسان از زمین نیست به مطالب زیر پرداخته شده است.
ارزیابی از ۱۳ فرضیهی پیشرو
۱۷ مدرک که نشان میدهد ما از زمین نیستیم
چگونه به اینجا رسیدیم؟
چه زمانی به اینجا رسیدیم؟
سیارهی مبدأ ما چه ساختاری داشته است؟
ستارهای که سیارهی مبدأ ما به دورش میچرخد چه شکلی دارد؟
اگر بیگانگانی در خارج از منظومه شمسی وجود دارند چرا نتوانستهایم آنها را پیدا کنیم؟
آیا ما بیگانهایم؟
دکتر سیلور برای تمامی این سؤالها پاسخهایی بر اساس شواهد موجود و طرز فکر جامعهی علمی مطرح کرده است، به نظر ایشان فیزیولوژی بدن ما در سیارهای با گرانشی ضعیفتر تکامل یافته است. با اینکه به نظر میرسد انسان گونهای پیشرفته و تکامل یافته در زمین است اما جای تعجب دارد که وضعیت بدنی ما چندان مناسب شرایط زیست بومی زمین نیست، ما در برابر نور خورشید آسیبپذیریم، علاقهای به غذاهای طبیعی سیاره خود نداریم و نرخ بالایی از بیماریهای مزمن در انسان وجود دارد. زمین احتیاجات ما را برای زنده ماندن فراهم کرده اما نه به خوبی جایی که از آن آمدهایم. سوسمارها میتوانند برای روزها و تا زمانی که بخواهند حمام آفتاب بگیرند و بسیاری از آنها این کار را همیشه و بدون هیچ مشکلی انجام میدهند اما بدن انسان تحمل ماندن طولانی مدت در زیر نور خورشید را ندارد. مشکل ما با خورشید بر خلاف اکثر حیوانات بسیار عجیب است. به گفتهی دکتر سیلور برخی از بیماریهای مزمن بشر مانند کمر درد میتواند نشانهی ساخته شدن بدن ما برای تحمل گرانشی ضعیفتر باشد. همچنین دکتر سیلور به شواهد دیگری از صفات انسانی متفاوت اشاره میکند، مانند اینکه سر نوزادان به حدی بزرگ است که در زایمان برای مادر و بچه مشکل ایجاد میکند و در گذشته این عامل برای هردو میتوانسته کشنده باشد؛ هیچ گونهی دیگری از جانداران روی سیاره این مشکل را ندارد. همچنین ۲۲۳ ژن فوقالعاده در انسان وجود دارد که در هیچ گونهی دیگری یافت نمیشود و ما دارای یک نقطهی کور فسیلی هستیم. علاوه بر آن ما انسانها همه بیمار هستیم، شما کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که از سلامت ۱۰۰ درصد برخوردار باشد، اکثر افراد از اختلالات و یا بیماریهای مختلف و شاید پنهان رنج میبرند.
آیا ما در جهانی بیگانه تکامل یافتهایم؟
دکتر سیلور میگوید من باور دارم که بسیاری از مشکلات ما از این واقعیت ساده نشأت میگیرد که ساعت داخلی بدن ما برای ۲۵ ساعت تکامل یافته است و این موضوع توسط محققان خواب ثابت شده است، اما شبانه روز در زمین ۲۴ ساعت است، این یک بیماری مدرن نیست بلکه در طول تاریخ همراه بشر بوده است. احتمالات زیادی دربارهی چگونگی رسیدن انسان تا به اینجا مطرح شده است، ممکن است نسلهای پیش از انسان امروزی مانند هومو ارکتوس با گونههای دیگر ترکیب شده باشند. همچنین احتمال دارد انسان از سیستمی دیگر مانند آلفا قنطورس به زمین آمده باشد. ممکن است انسان در یک سیارهی متفاوت تکامل یافته و ممکن است ما به عنوان نمونهای نادر به زمین آورده شده باشیم، ممکن است زمین نه به عنوان خانه بلکه زندانی برای انسانها باشد و شاید ما باید اینجا بمانیم تا زمانی که یاد بگیریم رفتار مناسبی با خودمان و موجودات دیگر داشته باشیم و شاید صدها احتمال دیگر. با وجود اینکه این موضوعی بسیار جنجالی است و افراد زیادی با توجه به شواهد مبنی بر تکامل این ایده را افراطی میدانند دکتر سیلور این بحث را فقط یک فرضیه دانسته و به دنبال جمع آوری مدارک بیشتری مبنی بر رد یا اثبات این موضوع فارغ از جنجالها هستند
در سال ۱۹۵۴ میلادی، دانشجوی جوان دکتری در دانشگاه پرینستون، به نام هیو اورت ایدهای عجیب را مطرح کرد: وجود دو جهان موازی. دنیایی مانند دنیای ما که شباهت زیادی به هم دارند اما اتفاقات متفاوتی در آنها رخ میدهند. با کهکشان قرآنی همراه شوید تا به بررسی حقیقت وجودی این ادعا بپردازیم.
دنیای موازی مانند شعبهای از دنیای ما عمل میکند و این دو دنیا ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. امکان دارد جنگها در هر یک از این دنیاها نتایج متفاوتی در برداشته باشد یا حیواناتی که در دنیای ما منقرض شدهاند، در دنیای دیگر رشد و تغییر کرده و به حیات خود ادامه میدهند. حتی این امکان نیز وجود دارد که در دنیای دیگر، نسل انسانها به طور کامل منقرض شده باشند.
این ایده از سمتی نامعقول به نظر میآید و از سمتی دیگر کاملا قابل درک. اما چرا باید فیزیکدان جوان و کمتجربهای با مطرح کردن این ایده آیندهی طولانی پیشروی خود را به خطر بیاندازد؟
با نظریهی جهان چندگانه، اورت در نظر داشت تا پاسخی برای یک سوال قدیمی در فیزیک بیابد. چرا مادهی کوانتومی بسیار غیرقابل پیشبینی و نامنظم رفتار میکند. سطح کوانتوم، کوچکترین سطحی است که علم بشریت تاکنون توانسته آن را کشف کند. تحقیقات فیزیک کوانتوم همزمان با معرفی این مفهوم توسط مکس پلانک، آغاز شدند. تحقیقات پلانک در زمینهی تابش، نتایجی را حاصل داد که با قوانین فیزیک کلاسیک همخوانی نداشتند. این کشفیات نشان میدادند قوانین دیگری در طبیعت حاکم هستند که در سطوحی کوچکتری از سطحهای شناخته شده عمل میکنند.
اصل عدم قطعیت هایزنبرگ
دانشمندان در دنیای کوچک و در عین حال عظیم کوانتوم، اتفاقات و رفتارهای بسیار عجیبی مشاهده کردهاند. برای مثال، اجزای موجود در این سطح به صورت اجباری اشکال مختلفی به خود میگیرند که از آن جمله میتوان به فوتونها اشاره کرد که هر دو رفتار موج و ذره را از خود به نمایش میگذارند. برای درک حد عجیب بودن این اتفاق میتوان از این مثال استفاده کرد. فرض کنید دوست خود را میبینید و در حالی که با او حرف میزنید در یک چشم به هم زدن او فرم گازی به خود میگیرد و در هوا پخش میشود!
این پدیده را اصل عدم قطعیت هایزنبرگ مینامند. فیزیکدان نامی، ورنر هایزنبرگ، معتقد بود که ما با مشاهدهی ذرات کوانتومی بر رفتار این ذرات تاثیر میگذاریم. بنابراین ما هیچگاه نمیتوانیم از اشیای کوانتومی و مشخصات آن مانند سرعت و جایگاهش، با اطمینان صحبت کنیم.
فوتون نه ذره است و نه موج بلکه هم موج است و هم ذره
این ایده توسط موسسهی تفسیر فیزیک کوانتوم کپنهاگ نیز تایید شده است. نیلز بور به نمایندگی از این موسسه بیان میکند: اینگونه نیست که اجزای کوانتومی گاه در حالتی باشند و پس از چند لحظه حالت دیگری را تجربه کنند بلکه این ذرات تمامی حالتهای ممکن را در آن واحد داراست. یعنی فوتون نه ذره است و نه موج بلکه هم موج است و هم ذره! مجموع تمامی حالتها برای یک ذرهی کوانتوم را تابع موج مینامند و موقعیتی که ماده در آن تمامی حالتهای ممکن را داراست، برهمنهی کوانتومی نام دارد.
بور بیان میکند که ما هنگام مشاهدهی یک ذرهی کوانتومی رفتار آن را تحت تاثیر قرار میدهیم. مشاهدهی یک ذره باعث میشود حالت برهمنهی کوانتومی از بین برود و ذره مجبور به انتخاب یکی از حالتهای تابع موج خود شود. این نظریه میتواند نتایج متفاوت بررسی یک ماده را توجیه کند چرا که در هر یک از بررسیها ممکن است ماده حالت متفاوتی را برای خود برگزیند.
تفسیر بور چه در زمان خود و چه در عصر حاضر مورد قبول و احترام دانشمندان است. اما اخیرا نظریهی دنیاهای چندگانهی اورت توجهات دانشمندان را به سمت خود جلب کرده است.
نظریهی دنیاهای چندگانه
هیو اورت جوان با اکثر مواردی که بور مطرح کرده بود مشکلی نداشت و آنها را قبول میکرد. او با بور در زمینهی برهمنهی کوانتومی و تابع موج موافق بود اما در یک مورد حیاتی نظریهی وی را قبول نداشت.
بنابر نظر اورت، مشاهدهی اجزای کوانتومی باعث تغییر حالت این اجزا نمیشود، اما این مشاهده میتواند شکافی در جهان ما ایجاد کند. جهان ما نسخههای مختلفی به اندازهی حالتهای موجود برای این ذرات کوانتومی دارد. برای مثال فرض کنید شی مورد بررسی دو حالت ممکن موج و ذره را میتواند داشته باشد. پس بررسی نیز دو نتیجهی احتمالی دارد، شی مورد نظر یا یک ذره خواهد بود یا یک موج.
هنگامی که یک دانشمند شیئی را مورد مشاهده قرار میدهد، شکافی در دو جهان مجزا ایجاد میشود. بنابراین دانشمندی در یک جهان این شی را موج میبیند و دانشمندی در جهانی دیگر همان شی را در حالت ذره. بنابراین با این نظریه میتوان حالتهای مختلف ماده را نیز توجیه کرد.
اگر کاری را انجام دهیم که یکی از نتایج احتمالی آن مرگ باشد، نسخهی دیگری از ما در جهانی موازی خواهد مرد
نظریهی دنیاهای چندگانه با اینکه عجیب به نظر میرسد اما مفاهیمی ورای سطح کوانتوم دارد. اگر این نظریه درست باشد و عملی چند نتیجهی ممکن و متفاوت داشته باشد، اگر آن عمل را انجام دهیم در واقع دنیاها را جدا کرده و شکافی در آنها ایجاد میکنیم. حتی اگر آن عمل را انجام ندهیم نیز این اتفاق میافتد چرا که یکی از حالتهای ممکن اتفاق نیفتادن آن عمل است. یعنی اگر کاری را انجام دهیم که یکی از نتایج احتمالی آن مرگ باشد، نسخهی دیگری از ما در جهانی موازی خواهد مرد! اینجا است که بسیاری این نظریه را ناراحت کننده و عذابآور میدانند.
همچنین این نظریه خطی بودن زمان را زیرسوال میبرد تاریخچهای از جنگ ویتنام را در نظر بگیرید. در صورت صحیح بودن این نظریه، هر عملی از اول جنگ چندین نتیجه خواهد داشت و هر نتیجهای چندین و چند نتیجهی متفاوت دیگر. این پیچیدگی باعث ایجاد تاریخچهای پیچیده و عجیب در تاریخ بشریت میشود.
اما یک فرد اطلاعی از نسخهی دیگر خود در جهانهای موازی حتی پس از مرگ نیز نخواهد داشت، پس چگونه میتوان این نظریه را ثابت کرد؟ شواهدی برای وجود امکان درستی این نظریه در حالت تئوری در حدود سالهای ۱۹۹۰ میلادی توسط آزمایشی بدست آمدند. به این نوع آزمایشها، آزمایش ذهن گفته میشود، که به صورت تخیلی برای اثبات درستی و یا نادرستی یک نظریه، انجام میگیرند. آزمایش مورد استفاده برای بررسی صحت این نظریه، خودکشی کوانتومی نام داشت.
این آزمایش بار دیگر توجهات را به سمت نظریهی اورت جلب کرد، نظریهای که برای سالیان دراز غلط انگاشته میشد. چون نظریهی جهانهای چندگانه در حالت نظری ممکن است، فیزیکدانان و ریاضیدانها سعی دارند به عمق و مفهوم این نظریه پی ببرند. اما مفهوم دنیاهای چندگانه تنها نظریهای نیست که سعی در توجیه جهان دارد و صد البته تنها نظریهای نیست که وجود جهانهای موازی را مطرح میکند.
دنیاهای موازی: جدا یا به هم چسبیده؟
نظریهی دنیاهای چندگانه و مفاهیم مطرح شده توسط بور تنها نظریهای نیستند که سعی در توضیح جهان ما دارند. در واقع حتی فیزیک کوانتوم نیز تنها زمینهای از علم فیزیک نیست که در این مورد بحث میکند. نظریههایی که از تحقیقات فیزیک زیراتمی بدست آمدهاند نیز تا به حال رد نشدهاند. این اتفاقات باعث شدهاند تا دنیای فیزیک نیز مانند علم روانشناسی تقسیم شود. هر یک از این بخشها شرایط و چهارچوبهای خاص خود را دارند همانگونه که کارل جانگ، آلبرت الیس و سیگموند فروید در علم روانشناسی چهارچوبهای خاصی را جدا کردهاند.
از زمان شروع علم فیزیک، فیزیکدانها با استفاده از مهندسی معکوس سعی در درک اتفاقات داشتهاند. آنها پدیدهای را مشاهده کرده و سعی میکنند در هر مرحله ریز و ریزتر به آن نگاه کنند و آن را مورد بررسی قرار دهند. با این کار فیزیکدانها سعی دارند به کوچکترین جز یک پدیده برسند. جزئی که امیدوارند پاسخ تمامی سوالات خود را در آن بیابند.
پس از مطرح کردن نظریهی معروف نسبیت، آلبرت اینیشتین سعی داشت تا به یک سطح نهایی برسد که بتوان پاسخ تمامی سوالات فیزیکی را در آن پیدا کرد. این نظریهی فانتوم، نظریهی همهچیز نام دارد. فیزیکدانان فعال در زمینهی کوانتوم معتقدند آنها در آستانهی ارائهی نظریهی نهایی هستند اما سایر زمینههای علم فیزیک اعتقاد دارند کوانتوم آخرین سطح ذره نیست و در نتیجه نمیتواند نظریهی همهچیز را ارائه دهد.
این فیزیکدانها توجه خود را معطوف به سطحی پایینتر از سطح کوانتوم به نام نظریهی ریسمان کردهاند و معتقدند پاسخ همهی سوالات را میتوانند در این سطح بیابند. آنچه که به نظر شگفتیآور میآید این مورد است که فیزیکدانان زمینه نظریهی ریسمان در بررسیهای نظری خود، به مانند اورت، معتقد هستند که جهانهای موازی واقعیت دارند.
جهان ما بر پایهی ۱۱ بعد مختلف قرار گرفته است
نظریهی ریسمان توسط فیزیکدان آمریکایی-ژاپنی به نام میشیو کاکو مطرح شده است. نظریهی او بیان میکند که پایهی تمامی مواد و حتی نیروها در سطحی زیر سطح کوانتوم قرار دارند. این پایهها در واقع ریسمانهایی هستند که کوارکزها را تشکیل میدهند که ذرات کوانتومی هستند. این ذرات کوانتومی بزرگ و بزرگتر شده و الکترونها، اتمها، سلولها و مولوکولها و اجزای بزرگتر را میسازند. چه مادهای از یک ریسمان ساخته خواهد شد و چه خواصی خواهد داشت؟ این موارد همگی به لرزش ریسمانها بستگی خواهد داشت. این روشی است که جهان ما براساس آن ساخته شده و این سازه بر پایهی ۱۱ بعد مختلف قرار گرفته است.
مانند نظریهی چندین جهان، نظریهی ریسمان نیز بیان میکند که جهانهای موازی در واقعیت وجود دارند. بنابر این نظریه، جهان ما مانند حبابی است که در بین چندین جهان موازی قرار گرفته است. برخلاف نظریهی جهانهای چندگانه، نظریهی ریسمان معتقد است که این جهانها میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این نظریه معتقد است که نیروی جاذبه میتواند بین جهانها جریان داشته باشد. زمانی که این جهانها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند انفجاری مانند بیگبنگ میتواند دوباره به وقوع بپیوندد.
در حالی که فیزیکدانها ابزاری برای مشاهدهی ذرات کوانتومی کشف کردهاند اما تا به حال ذرات زیرکوانتومی ریسمانی مشاهده نشدهاند که باعث میشود نظریهی ریسمانی در حد یک نظریه باقی بماند. این عامل باعث میشود بسیاری آن را قبول نداشته باشند.
اما آیا جهانهای موازی وجود دارند؟ بنابر نظریهی جهانهای چندگانه چون ما هیچ راهی برای ارتباط با جهانهای دیگر نداریم، نمیتوانیم وجود آنها را نیز اثبات کنیم. نظریهی ریسمانی نیز یکبار آزمایش شده که نتایج منفی بودهاند اما دکتر کاکو همچنان معتقد است که ابعاد موازی وجود دارند.
اینیشتین جهان ما به قدر کافی عمر نکرد تا بتواند نظریهی همهچیز را بسط دهد و به نتیجه برساند اما اگر نظریهی جهانهای چندگانه صحیح باشد، اینیشتین در جهان دیگری زنده است و امکان دارد به نظریهی همهچیز نیز تا به حال دست پیدا کرده باشد!
مثلث برمودا و اتفاقات عجیب پیرامون آن همواره ذهن مردم و حتی دانشمندان را درگیر خود کرده است. اما در این مقاله ازکهکشان قرآنی با مکانهای دیگری آشنا میشوید که دست کمی از مثلث برمودا ندارند.
همه در مورد مثلث برمودا و اتفاقات عجیبی که در آن به وقوع پیوسته، شنیدهاند. نظریهها در مورد این ناحیه گاه بسیار ساده و گاه بسیار مضحک است. خواه آن را ناحیهای برای سفر در زمان یا آدمربایی "موجودات فضایی" بدانید، یا یک تخیل زادهی ذهن برخی افراد ساده لوح، اتفاقات عجیبی که در برمودا به وقوع پیوستهاند، غیرقابل انکار هستند. با همهی اینها برمودا تنها ناحیهای نیست که در آن اتفاقات عجیب رخ داده است. باکهکشان قرآنی همراه باشید تا 10 ناحیهی دیگر زمین را که به اندازهی مثلث برمودا رازآلود هستند، بشناسید.
مثلث برمودا که به نام مثلث شیطان هم شناخته میشود، حدود منطقهای در ناحیهی غربی اقیانوس اطلس شمالی است که گفته میشود، بیش از ۵۰ کشتی و ۲۰ هواپیما به طرز مرموزی در این منطقه ناپدید شده یا از بین رفتهاند. البته مثلث برمودا دقیقاً شبیه مثلث نیست. بر پایهی نیروی دریایی ایالات متحدهی آمریکا چنین مثلثی وجود ندارد و نام آن در انجمن نامهای جغرافیایی ایالات متحده شناخته شده نیست. در فرهنگ عامه برخی ناپدید شدنها به فراهنجار یا فعالیتهای زیست فرازمینی در این ناحیه نسبت داده شده است. در این مطلب به ۱۰ منطقهی عجیب دیگر میپردازیم که اتفاقاتی عجیب و رمز آلود در آنها به وقوع پیوسته است.
10) کوه خرافات
کوه خرافات در شرق فونیکس در ایالت آریزونای آمریکا، واقع شده است. بنابر گفتههای ساکنین قدیمی منطقه، حدود سال 1800 میلادی، ژاکوب والتز معدنی بزرگ از طلا در این ناحیه یافته بود، که از زمان مرگ وی به نام "معدن گمشدهی مرد آلمانی" شناخته میشود. او محل این معدن را تا زمان مرگش به کسی نگفته است؛ اما در زمان مرگش گویا این راز را منتقل کرده است ( هرچند عدهای معتقدند او این راز را با خود به گور برده است). در هر صورت، با وجود کاوشهای فراوانی که انجام شده، این معدن تا به حال یافت نشده است. عدهای معتقدند روح افرادی که در جستوجوی این معدن جان خود را از دست دادهاند، در این کوه سرگردان هستند.
حتی ساکنان بومی این منطقه، معتقدند افرادی به نام "Tuar Tums" (به معنای آدمهای کوچک) از این معدن مراقبت میکنند و در غارها و تونلهایی در زیر کوه زندگی میکنند. یکی از قبیلههای سرخ پوست آمریکا اعتقاد دارند که این کوه، دروازهی ورود به جهنم است.
9) آتلانتیک جنوبی نامتعارف
ظاهرا مشابه مثلث برمودا، مثلثی در فضا وجود دارد. این ناحیه با نام " آتلانتیک جنوبی نامتعارف" شناخته میشود. در این ناحیه، نواری از تابشها به نام کمربند درونی ون آلن، کمترین فاصله را از سطح زمین دارند.
مرکز این ناحیه در نزدیکی سواحل برزیل قرار دارد و گفته میشود مسبب بسیاری از اتفاقاتی است که بر سر فضاپیماها آمده است. مشکلاتی از جمله اختلال در سیستم کنترل فضاپیماها و حتی در برخی موارد انهدام آنها، همگی جز موارد شایع در این ناحیه است. تلسکوپ فضایی هابل زمانی که از این ناحیه میگذرد، به طور کامل خاموش میشود تا دچار مشکل نشود. همچنین ایستگاه فضایی بینالمللی در زمان گذر از این ناحیه ( که 5 بار در روز اتفاق میافتد)، برنامههای خود برای پیادهروی فضایی را لغو میکند. مشکلات در جنبهی فنی خلاصه نمیشوند، چرا که برخی از فضانوردان ادعا میکنند، در این ناحیه اشیای ستاره مانند در حال حرکت نیز مشاهده کردهاند.
تاکنون علل این مشکلات به طور کامل مشخص نشدهاند، هر چند دانشمندان معتقدند تجمع تابشها در این ناحیه، مسبب این وقایع است، ولی هیچگونه نظری در مورد اینکه این اتفاقات چگونه به وقوع میپیوندند، ندارند.
8) دریاچهی آنجیکنی
این دریاچه تاکنون جان بسیاری از افراد را گرفته است. حتی دریاچهی آنجیکنی یک روستا با تمام اهالیش را یکجا بلعیده است! همه چیز در نوامبر 1930 میلادی اتفاق افتاد، زمانی که ماهیگیری به نام جرج لابل تصمیم گرفت برای پهلو گرفتن قایق خود، از بندر روستای نوئیت استفاده کند. او با این نواحی آشنایی کامل داشت اما در کمال تعجب اثری از 30 تا 2000 ساکن این روستا (بسته به اینکه کدام یک از منابع را در زمینهی جمعیت این روستا معتبر بدانید) نیافت. همه چیز از جمله غذاها و لوازم شکار جا مانده بود اما اثری از هیچ موجود زندهای نبود.
لابل سریعا تلگرافی به پلیس کانادا زد و جستجو برای یافتن ساکنان این روستا آغاز شد. در حین جستجو صحنهای عجیب مشاهده شد؛ حداقل یکی از قبرها کنده شده و جسدی که درون آن قرار داشت، به سرقت رفته بود. این عمل به طرز واضحی کار حیوانات وحشی نبود. بعلاوه اجساد هفت سگ در 90 متری روستا پیدا شدند که همگی از گرسنگی تلف شده بودند، این در حالی بود که انواع تغذیه به راحتی در روستای خالی از سکنه، در دسترس قرار داشت. بعضی از افراد ادعا میکنند در حین ناپدید شدن ساکنان روستا، نوری عظیم بر فراز دریاچه مشاهده کردهاند.
در واقع چه اتفاقی افتاده است؟ در این مورد ادعاهای زیادی وجود دارد، از موجودات فضایی گرفته تا ارواح و حتی خونآشامها را در این زمینه دخیل دانستهاند. پلیس کانادا هم دلیلی برای این حادثه اعلام نکرد و نمیتوان از چیزی مطمئن بود جز یک مورد، آن هم این که اتفاق قطعا کار خونآشامها نیست، چون همگی میدانیم چنین موجوداتی وجود ندارند.
7) دریای شیطان
دریای شیطان (یا مثلث اژدها، بستگی به انتخاب شما دارد که کدام نام را ترسناکتر بدانید) در اقیانوس آرام واقع شده و حوادثی که تاکنون به خود دیده، به اندازهی مثلث برمودا، عجیب است. این ناحیه در ساحل ژاپن قرار گرفته و انواع پدیدههای اسرارآمیز همچون میدان مغناطیسی نامتعارف، دیده شدن اشیا و تابشهای عجیب و ناپدید شدنهای بیدلیل، در آن دیده شدهاند. این ناحیه توسط مقامات مسئول به عنوان ناحیهی خطرناک برای ماهیگیری معرفی شده است.
سال 1952 دولت ژاپن برای پرده برداشتن از اسرار این ناحیه، زیردریایی به نام کائیمارو شماره 5 را به دریای شیطان فرستاد. متاسفانه کائیمارو شماره 5 و 31 خدمهی آن دیگر رنگ ساحل را به خود ندیدند و همگی ناپدید شدند. داستانی دیگر در مورد کوبلایی خان است که در زمانهای قدیم سعی در تجاوز به خاک ژاپن از طریق دریای شیطان را داشته است. او 40 هزار سرباز جنگی خود را در این دریا از دست داد.
نظریههای فراوانی در این زمینه وجود دارد. بسیاری وجود موجودات فضایی، دروازهای به دنیای موازی و حتی تونلی به سمت دریای آتلانتیس، را از دلایل ناپدید شدن افراد و اتفاقات عجیب این ناحیه میدانند. اما بعضی عقیده دارند که عامل این حوادث طوفانی بودن بیش از حد این منطقه است. هر چه که باشد ما پیشنهاد میکنیم از این اقیانوس دوری کنید!
6) مزرعهی بیگِلو
مزرعهی بیگِلو با مساحت 480 متر مربعی در شمالغربی یوتا در آمریکا قرار دارد و موارد بسیاری از دیده شدن اشیای پرندهی نامشخص در آن ناحیه، گزارش شده است. علاوه بر آن قطع عضو حیوانات و حوادث عجیب دیگری نیز در این مزرعه، مشاهده شدهاند. با اینکه عمدهی این حوادث در حوالی سال 1950 میلادی رخ دادهاند اما بدترین آنها بر سر دو مزرعهدار به نامهای گووِن و تِری شرمن زمانی که این مزرعه را در سال 994 خریداری کردند، آمده است.
در اولین روزی که شرمنها به این مزرعه نقل مکان کردند، گرگ بزرگی در میان علفها دیدند. آنها گرگ را به عنوان حیوانی خانگی پرورش میدادند چرا که به نظر اهلی میآمد. گرگ با شرمنها خوب بود و به آرامی با آنها برخورد میکرد تا اینکه روزی گرگ عظیمالجثه سعی کرد گوسالهای را در حالی که در بین حصار چوبی قرار داشت، بکشد. وقتی تِری سعی کرد با تفنگ معمولی خود گرگ را از پای درآورد، در کمال تعجب گلولهها بر روی آن اثری نداشتند، وقتی او شاتگان خود را بیرون کشید، گرگ پا به فرار گذاشت، با اینکه گرگ فرار کرد اما حتی گلولههای شاتگان نیز بر روی آن اثری نکردند. شرمنها سعی کردند تا ردپای گرگ را دنبال کنند اما ردپای آن از جایی به بعد، طوری که گویا گرگ ناپدید شده باشد، محو شده بودند.
اما این پایان ماجرا نبود و شرمنها اجسام کروی پرندهی مرموز (که گویا یکی از سگهای آنها را نیز کشته بود)، پدیدههای عجیب، قطع عضو حیوانات به طرز ترسناک و بسیاری اتفاقات دیگر را شاهد بودند. این اتفاقات به قدری آزاردهنده بود که شرمنها در سال 1996، مزرعه را به رابرت بیگِلو فروختند. بیگِلو دانشمندی بود که هدفش از این خرید، تحقیق در مورد اتفاقات عجیب این مزرعه بود.
5) نقطهی خوشایند
نقطهی خوشایند در ابتدا به نظر نامی مناسب برای این ناحیه بود، اما در طی سالها و اتفاقات عجیب و رمزآلودی که در آن به وقوع پیوست، این اسم به نظر نامی طعنهآمیز میآید. معروفترین این اتفاقات به موجودی با نام Mothman برمیگردد، که ساکنین ویرجینیای غربی را از نوامبر 1996 تا دسامبر 1997 مورد شکنجه قرار داد. بیش از 100 نفر از ساکنین نقطهی خوشایند این موجود را با چشمان خود دیدهاند. مردی 2 متر و 10 سانتی متری با سینهای عریض و چشمان قرمز و بالهایی به طول 3 متر که در پشت وی جمع میشدند.
Mothman که براساس آن فیلمی ساخته و کتابی نوشته شده است و حتی مجسمهی آن در نقطهی ناخوشایند به چشم میخورد، میتواند توجیههای زیادی داشته باشد. عدهای آن را موجودی جهشیافته میدانند و عدهای دیگر معتقدند اهالی نقطهی خوشایند، بدلیل ترس زیادی که از والها و حیوانات بزرگ آن ناحیه داشتند، از آنها موجودی عجیب و غریب در ذهن خود ساخته اند تا جایی که ذهن آنها بر دیدشان تاثیر گذاشته و باعث شده خیال کنند چنین موجودی دیدهاند. هر چه که باشد، بعد از فروریختن پل سیلور در 15 دسامبر 1967 میلادی، که باعث مرگ 46 انسان شد، گزارشهای دیده شدن این موجود نیز متوقف شدند. این اتفاق باعث شد که عده ای این دو حادثه را مرتبط به هم بدانند.
علاوه بر Mothman، حوادث ماورالطبیعهی فراوانی در این ناحیه به وقوع پیوستند. از جمله اشیای پرندهی مرموز و افرادی به نام "مردان سیاه پوش" که میتوانستند صرفا با حرف زدن و نگاهشان افراد را بیحس کنند! هدف این "مردان" جمعآوری اطلاعات در مورد حوادثی ماورالطبیعه بوده است.
4) مثلث میشیگان
مثلث میشیگان، مثلی جغرافیایی واقع در دریاچهی میشیگان است. این ناحیه نیز شاهد حوادث رمزآلود زیادی بوده است که مهمترین آن ها عبارتند از:
کاپیتان دونر: در 28 آوریل 1937، کاپیتان جرج دونر در حال حرکت از بندر ایری در پنسیلوانیا به سمت ویسکونسین در واشنگتن بود و مجبور بود تا از این مثلث عبور کند. کاپیتان در میان راه برای استراحت به کابین میرود و از کمککاپیتان میخواهد تا کشتی را کنترل کند و زمانی که به مقصد نزدیک شدند او را از خواب بیدار کند. بعد از سه ساعت زمانی که کمککاپیتان برای بیدار کردن دونر، به کابین رفت وی را پیدا نکرد. جستجوهای زیاد در عرشه نیز بینتیجه بودند و اثری از کاپیتان دونر دیده نشد.
پرواز 2501: در ژوئن 1950، پرواز 2501 خطوط هوایی شمالغرب، در حال پرواز از نیویورک به مینیاپلیس توسط کاپیتان باتجربه، رابرت لیند به همراه 58 مسافر بود. بدلیل آب و هوای بد، کاپیتان مجبور به تغییر مسیر و پرواز بر فراز دریاچهی میشیگان شد. حوالی نیمهشب کاپیتان لیند بدون اعلام دلیلی مشخص خواستار کم کردن ارتفاع از 35 هزار به 25 هزار پا شد، که این درخواست رد شد و این آخرین ارتباط با پرواز 2501 بود.
با اینکه منابع مختلف اخبار متفاوتی از پیدا شدن بازماندهی این هواپیما میدهند (از پیدا شدن قطعهای کوچک تا اینکه اصلا بازماندهای از هواپیما یافت نشده است)، آنچه که مسلم است هواپیما به دریا سقوط کرده است. نکتهی عجیب این است که هواپیما در سلامت کامل و در دستان مطمئن کاپیان لیند بوده است، اما عجیبتر اینکه با وجود جستجوهای سالانه، تاکنون هیچیک از اجساد مسافران یا کاپیتان هواپیما یافت نشدهاند.
3) درهی سنلوئیس
درهی سنلوئیس، در جنوب کولورادو، ناحیهای با حوادث ماورالطبیعهی فراوان است. چندین مورد اشیای پرندهی مرموز، صدها گزارش قطع عضو حیوانات مهمترین آنها هستند. دیدن اشیا پرنده در این ناحیه به قدری عادی شده است که فردی به نام جودی ماسولاین محلی برای رصد آنها ساخته است و از سال 2000 میلادی تا به امروز بیش از 50 مورد از آنها را مشاهده کرده است. برخی از این اشیای پرنده را چندین فرد به طور همزمان مشاهده کردهاند.
برای کسانی که به اجسام پرنده شک دارند، باید گفت که موارد متعدد قطع عضو حیوانات گزارش شدهاند که توجیهی ندارند. این حوادث از سال 1967 با اسبی به نام اسنیپی شروع شد. اسنیپی روزی در حالی که مغزش از سرش خارج شده و تک تک استخوانهایش تمیز شده بودند، یافت شد. بعد از اسنیپی صدها و شاید هزاران مورد دیگر از حیوانات قطع عضو شده، پیدا شدند که همگی در موارد متعددی شبیه هم بودند. اول اینکه هیچگونه اثری از خون دیده نشد و دوم، بریدگیها همگی دقیق و تمیز بودند و نمیتوانستند کار شکارچیان طبیعی باشند و در نهایت اینکه همهی این اتفاقات یک شبه و در حالی که حیوانات در سلامت کامل بودند، به وقوع پیوستهاند.
تحقیقات که تا به امروز نیز ادامه دارد، به نتیجهای منجر نشدهاند. برخی مزرعهداران از دیدن نوری عجیب در آسمان شب قبل از پیدا کردن جسد یک کرکس، خبر دادند که باعث شد عدهای به این نتیجه برسند که در این حوادث، موجودات غیرزمینی، دستی دارند. هر چند به نظر معقول نیست که موجودات فضایی در این حد به حیوانات توجه کنند.
2) مثلث بنینگتون
باز هم مثلثی دیگر! این یکی در جنوبغربی ورمونت قرار دارد. 5 اتفاق بین سالهای 1945 تا 1950 میلادی، که ارتباطی به جز یکسان بودن محل وقوع ندارند، این مثلث را به مثلثی اسرارآمیز تبدیل کردهاند. این حوادث عبارتند از:
میدی ریوِرز 75 ساله، در 12 نوامبر 1945 در حال رهبری گروهی از شکارچیان بود. در مسیر بازگشت، او مقداری جلوتر از گروه خود حرکت کرد و دیگر اثری از وی دیده نشد. چند عدد پوکهی تفنگ در مسیر یافت شدند، اما تحقیقات به نتیجهای نرسیدند.
پائولا وِلدن 18 ساله، دانشجوی کالج بنینگتون بود که در 1 دسامبر 1946، برای اسکی رفت و دیگر به خانه بازنگشت.
دقیقا سه سال بعد، در دسامبر 1949 نظامی بازنشته، جیمز تتفورد سوار اتوبوس شد تا بعد از دیدار با والدین خود به سمت خانه برگردد. شاهدان وی را قبل از ایستگاه مقصد در اتوبوس دیده بودند اما زمانی که اتوبوس به ایستگاه مقصد وی رسید، اثری از او نبود اما چمدان جیمز همچنان داخل اتوبوس قرار داشت.
پاول جپسون 8 ساله، در حالی که مادرش به خوکها غذا میداد، ناپدید شد و گروههای جستوجو علیرغم کت قرمز و مشخصی که بر تن پاول بود، هیچ اثری از وی نیافتند.
دیگر اتفاق، ناپید شدن فردی به نام فریدا لِنگر بود. او که به همراه نزدیکان خود، در حال اسکی بود، درون جریانی از آب افتاد و برای عوض کردن لباس خود، محل را ترک کرد. اگر تا اینجا خوب مطالعه کرده باشید، حتما خواهید گفت که فریدا ناپید شد و دیگر اثری از وی دیده نشد. اما این به طور کامل درست نیست، چرا که جسد وی یافت شد اما بعد از 6 ماه و دقیقا در مکانی که قبلا با دقت تمام جستجو شده بود. او تنها موردی بود که جسدش یافت شد اما به قدری له شده بود که دلیل مرگ وی مشخص نشد.
نظریههای فراوانی برای این اتفاقات وجود دارند. موجودات فضایی، قاتل زنجیرهای و یا حتی غول پا بزرگ از نظریههای مطرح شده هستند. دلیل را دقیقا نمیدانیم اما این را میدانیم که بهتر است از مثلثها نیز دوری کنید!
1) مثلث بریجواتِر
از مثلثها دوری کنید! خصوصا این مثلث. مثلث بریجواتِر منطقهای به مساحت 322 کیلومتر مربع در جنوب ماساچوست در بوستون است که مانند ویترینی از حوادث ماورالطبیعه عمل میکند.
در بین موارد دیگر، چندین مورد حیوانات عجیب و غریب در این ناحیه دیده شدهاند. از سال 1970 میلادی، گزارشهایی مبنی بر دیده شدن موجودی پر مو، مانند میمون که جثهای عظیم داشته، دریافت شدهاند. همچنین پرندگانی بزرگ که در حال نبرد با یکدیگر در پرواز بودند نیز دیده شدهاند. در سال 1976 مردی گزارش داد که سگی عظیم با چشمان قرمز دیده است که دو اسب او را کشته است.
علاوه بر آنها، موارد متعدد قطع عضو حیوانات نیز مشاهده شدهاند که عدهای شیطانپرستان را مسئول این اتفاق میدانند اما تا به حال هیچ گروهی مسئولیت این حوادث را بر عهده نگرفته است.
اگر این موارد کافی نیست باید گفت که چندین مورد اشیا پرندهی مرموز نیز در این منطقه مشاهده شدهاند که اولین آن به سال 1760 برمیگردد. در مورد عجیب دیگر، در شب هالووین سال 1908 میلادی، دو فرد که از این ناحیه عبور میکردند در آسمان نور بزرگی مانند فانوس دریایی مشاهده کردند که بعد از حدود 40 دقیقه ناپدید شد.
مشتریپنجمین سیاره نزدیک به خورشید و اولین غول از چهار غول گازی است. مشتری بزرگترین سیاره منظومه شمسی بوده و جرم آن از تمام سیارات دیگر بیشتر است. مشتری که نزدیکترین سیاره غول پیکر به خورشید است، از نظر بزرگی و جرم در مقام اول جای دارد. هنگامی که در آسمان پدیدار میشود، به غیر از زهره از تمام ستارگان و سیارههای دیگر ، نورانی تر دیده میشود. اشکال گوناگونی در مشتری دیده میشود که حتی با یک تلسکوپ کوچک نیز قابل رویت است. مثلا لکه بزرگ سرخ رنگی میتوان در آن دید. موقعی که به مشتری نگاه میکنیم، فقط ابرها و توفانهای جو فوقانی آن را میبینیم. حتی تلسکوپهای مستقر در سفینههای فضایی نمیتوانند از سطح پنهان در زیر هزاران کیلومتر گاز تیره جو آن تصویر بدست آورند.حجم این سیاره 1300 برابر زمین، و جرم آن دو و نیم برابر جرم تمامی سیارات منظومه شمسی است. ابرهای انواری شکل مشتری غالباً از گازهای هیدروژن و هلیوم تشکیل شده اند. جو درونی سیاره حدود 1000 کیلومتر (600 مایل) پایینتر از ابرها شروع میشود که در این نقطه گاز هیدروژن به مایع تبدیل میگردد. در اعماق پایین تر، هیدروژن حالت فلزی دارد. در مرکز مشتری ، هستهای سنگی و بسیار داغ وجود دارد که حرارتش به 3500 درجه سانتی گراد (63000 درجه فارنهایت) میرسد.
مشتری گون
آن سوی مریخ ، از کمربند سیاری به اندازه تقریبا 3AV عبور میکنیم و بالاخره به بزرگترین سیاره مشتری گون یعنی مشتری که به خاطر نام سلطان خدایان اولمپیا (Olym pian) نامگذاری شده است، میرسیم. به دلیل اندازه بسیار بزرگ و آلبدوی زیاد آن (51%) ، مشتری در آسمان شبهای زمین به خصوص در نقطه مقابله یک سیاره خیلی روشن است. سیارههای غول پیکر منظومه شمسی ، بطور قابل ملاحظهای بزرگتر از سیارههای درونی هستند. برای مثال ، قطر مشتری یازده برابر قطر زمین و حجم آن ، هزار برابر حجم زمین است. ولی چگالی این سیارهها در حدود چگالی آب است.
حرکت مشتری
مدار مشتری حول خورشید ، خروج از مرکز کمی دارد (0.0484) و تنها به اندازه 1.31 درجه نسبت به دایرةالبروج میل دارد. نیم قطر طول مدار آن 5.2028AV است. این سیاره یک مدار نجومی را در 11.862 سال زمینی طی میکند. دوره تناوب مداری هلالی 398.88 روزه آن ، دلالت بر این دارد که مشتری (با شکل کامل) هر سال دیرتر به نقطه مقابله بر میگردد. از آنجا که فقط میتوانیم جو غلیظ مشتری را ببینیم، دوره تناوب چرخش سیاره بوسیله دوره تناوب چرخش اشکال جوی آن ، نظیر لکه قرمز بزرگ با اندازه گیری انتقال دو پلری نور از لبههای نزدیک و دور شونده و با مطالعه چرخش ساختار میدان مغناطیسی تعیین میشود.
در مییابیم که محور چرخشی مشتری 7 دقیقه و 3 ثانیه نسبت به محور مداری آن میل دارد. اما دوره تناوب چرخشی نجومی آن از 9 ساعت و 50 دقیقه در استوا تا 9 ساعت و 55 دقیقه در عرضهای جغرافیایی بالاتر تغییر میکند. از این رو جو گازی شکل مشتری یک چرخش جزئی نشان میدهد. در استوا سریعترین و در قطبین آهستهترین (خورشید نیز به مدار جزئی میچرخد، زیرا آن هم یک سیال است) است. چرخش بسیار سریع مشتری در اثر پخی زیاد آن نتیجه میشود.
گردباد لکه سرخ بزرگ ناحیهای پر فشار است که در آن گردبادهای بالارونده ، گازهای مختلفی را با خود وارد جو میکنند.
مشخصات فیزیکی
شعاع استوایی (11.19Rφ) و جرم (318Mφ) مشتری توسط مشاهدات مدرای ، و پنهان شدگیهایی اقمارش و بوسیله اختلالات جاذبهای آن در مدارات ستارههای دنبالهدار و سیارکها و بوسیله اندازه گیری قطر زاویهای قرص قابل رویت آن (47 ثانیه در نقطه مقابله) و بوسیله اندازه گیریهای مسافر (Voyager) که از کنار آن در حال عبور است، بطور دقیق معین شده است. این مدل خیلی بزرگ سیارات مشتری گون ، دارای چگالی متوسط 1330Kg/m3 است. این چگالی دلالت بر این دارد که ترکیبات مشتری شبیه خورشید با فراوانی حدود 75 درصد هیدروژن ، 24 درصد هلیوم و یک درصد تمام عناصر سنگینتر (از لحاظ جرمی) است. قسمت اعظم مشتری ، کاملا برخلاف درون زمین و سایر سیارات خاکی ، از هیدروژن تشکیل شده است و بیشتر آن به صورت مایع میباشد. دمای هسته ممکن است حدود 10 برابر داغ تر از زمین ، بالغ بر 4000 درجه کلوین ، باشد. عامل چرخش همرفتی جو ، شارش گرما از هسته به بیرون است. چرخش سریع سیاره ، شتاب کوریولیس بزرگی ایجاد میکند که جو لایه لایهای زیبایی بوجود میآورد.
لکه سرخ بزرگ
لکه سرخ بزرگ ، یک ناحیه واچرخهای بزرگ (نوعی گردباد) در ابرهای فوقانی سیاره مشتری است. از زمان کشف این لکه تا کنون ، بارها دیده شده که قطر آن تا سه برابر قطر زمین افزایش یافته است. جریانهای چرخان گاز که در این لکه وجود دارند، فسفر را ار جو تحتانی به بالا مکیده و باعث قرمز یا صورتی شدن لکه میشوند. این لکه از محیط اطراف خود بلندتر و سردتر است و هر 12 روز زمینی، یک دور در جهت عکس عقربههای ساعت به دور خودش میچرخد.
حلقههای مشتری
منظومه حلقههای مشتری در سال 1979 توسط کاوشگر فضایی ویجر 1 کشف گردید. سه حلقه مشتری به ترتیب زیر نامگذاری شده اند:
حلقه هاله به عرض 22800 کیلومتر (14170 مایل). حلقه اصلی که حلقهای باریک و درخشان است به عرض 6400 کیلومتر (3980 مایل). و حلقه تار عنکبوت (گسامر) که رقیقترین و عریض ترین حلقه میباشد به عرض 8500 کیلومتر (53000 مایل). حلقه تار عنکبوت که در این تصویر ساختگی به رنگ آبی کمرنگ دیده میشود، از حلقه اصلی که مشتری را احاطه میکند بیرون زده است.
میدان مغناطیسی
مشتری از خود گسیلهای رادیویی نشان میدهد که به میدان مغناطیسی مشتری گون در حدود 1x10-4T در سطح سیاره ربط داده شده است. این میدان مغناطیسی شدید در اثر یک ساز و کار دینامیکی در هسته مایع هیدروژن فلزی در حال چرخش سریع بوجود میآید. در طول موجهای 3 تا 75 سانتیمتر مشاهده شده است که سیاره به صورت غیر حرارتی تشعشع میکند. این تابش دسیمتری و یا DIM عبارت است از تابش همزمان در اثر الکترونهای نسبیتی با تندی خیلی نزدیک به تندی نور در کمربندهای تابشی مشتری گون ، که بوسیله میدان مغناطیسی مشتری به دام افتادهاند و به صورت مارپیچی حرکت میکنند.
محور مغناطیسی با محور چرخش مشتری ، زاویهای حدود 10 درجه میسازد. این میدان مغناطیسی شدید یک مغناطیس سپهر عظیم در اطراف مشتری بوجود میآورد که باد خورشیدی را دور نگه میدارد. مشتری میدان مغناطیسی بسیار بزرگی دارد که تا فاصلههای دور دستی در فضا امتداد یافته است. ذرات باردار ، به هنگام حرکت در میان این میدان ، علامتهای رادیویی گسیل میکنند. تلسکوپهای رادیویی با دریافت آنها میتوانند پوشش مغناطیس اطراف مشتری را نقشه برداری کنند.
قمرهای مشتری
گالیله در سال 1610 میلادی (989 شمسی) ، چهار قمر اصلی مشتری را کشف کرد. اسامی آنها شامل یو ، اروپا ، گانیمد و کالیسو است. این چهار قمر ، حتی با دوربین دو چشمی نیز دیده میشوند. یو درکمتر از دور روز ، اروپا در سه روز و نیم و گانیمد در یک هفته و کالیسو در حدود هفده روز ، مشتری را دور میزنند. اگر در چند شب ، نموداری از مشتری و قمرهایش تهیه کنیم، رقص آنها به دور سیاره مادر آشکار میشود. گالیله دریافت که مشتری ، خود یک منظومه شمسی کوچک است. علاوه بر این چهار قمر که قمرهای گالیله نیز نامیده میشوند، دست کم 9 قمر کوچکتر در اطراف مشتری وجود دارد. آنها را میتوان با تلسکوپهای بزرگ عکسبرداری کرد.
شانزده قمر مشتری به چهار گروه چهارتایی تقسیم می شوند . گروه اول در فاصله حدود 130000 کیلومتری (80000 مایل). گروه دوم در فاصله حدود 200000 کیلومتری (125000 مایل). گروه سوم در فاصله 9 میلیون کیلومتری (6/5 میلیون مایل). و گروه چهارم در فاصله ای نزدیک به گروه سوم قرار دارند. جهت چرخش تمام گروهها بجز گروه چهارم، همان جهت چرخش مشتری است. همه قمرهای مشتری بجز قمرهای گروه دوم، کوچک هستند. قمرهای گروه دوم که گالیله ای نام دارند هم اندازه ماه زمین هستند. گانیمید ، یک قمر گالیله ای چهار قمر بزرگ مشتری که توسط گالیله (1642-1564) کشف شدند، قمرهای گالیلهای نامیده میشوند. سیاره مشتری دارای بزرگترین قطر و بیشترین جرم در میان تمام سیارات منظومه شمسی است. استوای مشتری 11 برابر استوای زمین است. این سیاره سریعتر از سایر سیارات به دور خود می چرخد. دوره چرخشی مشتری نصف دوره چرخشی زمین است
فكر مي كنيد فضانوردان در فضا چگونه زندگي مي كنند؟ چه مي خورند؟ چگونه مي خوابند يا چگونه خود را سرگرم مي كنند؟ اگر دوست داريد بدانيد فضانوردان در فضا چگونه زندگي مي كنند، آن هم صدها هزار كيلومتر دورتر از زمين و در محفظه اي معلق در مدار، بهتر است به ادامه مطلب بروید ،چون مي خواهيم با هم سري به يك ايستگاه فضايي (شاتل) بزنيم و يك روز با فضانوردان زندگي كنيم.
غذا خوردن درفضا
همان طور كه در زمين تغذيه براي ما بسيار مهم و ضروري است در فضا هم تغذيه فضانوردان اهميت زيادي دارد. فضانوردان در فضا هرسه وعده غذايي را دارند و غذاهاي آنها از تنوع زيادي برخوردار است به طوري كه در ليست غذايي آنها تا 300 نوع غذاي مختلف و متنوع وجود دارد، از انواع غذاهاي گياهي و دريايي گرفته تا انواع نوشيدني ها و دسرها. برخي ازغذاها مثل ميوه ها وسبزي ها درشكل طبيعي خود مصرف مي شوند و برخي ديگر نياز به اضافه كردن آب دارند ولي تقريبا بيشتر غذاهاي فضايي به صورت آماده است. همان گونه كه گفتيم غذاهاي فضايي شبيه به غذاهاي زميني است و بزرگ ترين تفاوت آنها در نوع بسته بندي و طراحي و نگهداري آنهاست. به علت نبودن جاذبه در فضا، غذاهايي كه در فضا استفاده مي شوند، بايد بسته بندي محكم و مناسبي داشته باشند تا محتواي آنها خارج نشود و در فضاي شاتل شناور نگردد، چرا كه اين خطر وجود دارد كه ذرات غذايي معلق در فضا وارد بيني و ريه فضانوردان شده و براي آنها مشكلات تنفسي و ريوي ايجاد كند. اغلب غذاهاي فضايي به صورت خشك و پودر شده و كاملاً استرليزه هستند و از يك تا 3 سال در فضا قابل نگهداري اند.
نمك و فلفل در فضا به شكل مايع نگهداري مي شوند، چون به دليل نبودن جاذبه فضانوردان نمي توانند نمك و فلفل را روي غذاي خود بپاشند، زيرا ذرات نمك و فلفل در فضا شناور مي شود و ممكن است وارد بيني و گلوي فضانوردان شود.
البته در فضا يخچال يا فريزري وجود ندارد و غذاها در مخازن خاصي انبار و نگهداري مي شوند. مثلاً گوشت مورد نياز فضانوردان به دليل اين كه بشدت در معرض آلودگي هاي ميكروبي و باكتريايي قرار دارد، ابتدا پخته شده و در فويل هاي خاصي بسته بندي شده و سپس تحت تأثير اشعه گاما و پرتوهاي الكتروني قرار مي گيرند تا امكان رشد هر گونه باكتري و ميكروب در آن از بين برود. همچنين اغلب نوشيدني ها و آبميوه ها نيز به صورت پودر شده هستند و بايد در زمان مصرف به آنها آب اضافه كرد. برخي غذاها را دهيدراته مي كنند، مانند غذاهايي كه براي صبحانه مورد مصرف قرار مي گيرد. ميوه ها و سبزي ها كه بايد به صورت تازه مصرف شوند در بسته هاي نايلوني مخصوصي قرار مي گيرند كه ماه ها سالم و تازه مي مانند. در هرم غذايي فضانوردان همه گروه هاي غذايي مورد نياز بدن، به چشم مي خورد. بيشترين سهم مواد غذايي مربوط به گروه نان و غلات است و بعد از آن گروه ميوه ها و سبزي ها قرار دارد و سپس گروه گوشت و لبنيات و در آخر هم گروه روغن ها و شيريني ها كه كمترين حجم را دارند. جالب است بدانيد كه نمك و فلفل در فضا به شكل مايع نگهداري مي شوند، چون به دليل نبودن جاذبه فضانوردان نمي توانند نمك و فلفل را روي غذاي خود بپاشند، زيرا ذرات نمك و فلفل در فضا شناور مي شود و ممكن است وارد بيني و گلوي فضانوردان شود. نكته ديگر اين كه در غذاهاي فضايي عنصر آهن زيادي وجود ندارد به اين دليل كه در فضا گلبولهاي قرمز خون در بدن فضانوردان به دليل نبودن جاذبه سرعت عملكرد و فعاليت چنداني ندارند و لذا بدنشان نياز به عنصر آهن چنداني ندارد. نكته آخر اينكه بد نيست بدانيد كه مزه غذاها در فضا بسيار متفاوت تر از زمين است. علت آن است كه چون بخشي از مزه غذا با سيستم بويايي و از طريق بيني حس مي شود، در فضا به دليل نبودن جاذبه، بوي غذاها به بيني فضانوردان كمتر مي رسد و لذا آنها نمي توانند مزه غذاها را به درستي درك كنند و شايد به همين دليل است كه مي گويند غذاهاي فضايي بي مزه اند و طعم خوبي ندارند.
خواب و استراحت در ايستگاه فضايي
پس از يك كار خسته كننده و طولاني آن هم در شرايط سخت و دشوار در فضا، واقعا هيچ چيز مثل يك خواب آرام شبانه لذت بخش نيست. برعكس ما كه در زمين روي رختخواب مي خوابيم، فضانوردان مي توانند در هر كجاي شاتل كه بخواهند، بخوابند مثلاً روي ديوار، روي سقف، روي ميز و هر جاي ديگر منتها بايد خود را به آنجا محكم متصل كنند تا در زماني كه خواب هستند، شناور نشوند و به چيزي برخورد نكنند. البته آنها همچنين مي توانند در كيسههاي خواب نيز بخوابند. در هر ايستگاه چندين اتاق براي خواب و استراحت فضانوردان وجود دارد. هر اتاق داراي چند كيسه خواب و يك پنجره بزرگ است كه مي توان از آن مناظر بيرون فضا را مشاهده كرد. فضانوردان به طور متوسط به 8 ساعت خواب در شب نياز دارند تا بتوانند براي روز بعد انرژي خود را تأمين كنند. راستي جالب است بدانيد طبق گفته فضانوردان آنها خواب و رويا هم مي بينند.
خوراک فضانوردان یا غذای فضایی مواد غذایی است که فضانوردان در طول ماموریت فضایی مصرف میکنند. این غذاها به دقت توسط متخصصان پزشکی فضایی انتخاب، و با روشهای ویژه تهیه و بستهبندی میشوند. غذای فضانوردان باید رویهمرفته نیازهای انرژی و تغذیهای فضانوردان را برآورده سازد تا آنها نیرو و سلامت کافی برای انجام ماموریت خود را داشته باشند.
مواد غذایی در ماموریتهای کوتاهمدت به همراه فضانوردان به فضا فرستاده میشود. در ماموریتهای بلندمدت، مانند ماموریت فضانوردان در ایستگاه فضایی بینالمللی، مواد غذایی بطور منظم بوسیله فضاپیماهای پشتیبانی از زمین برای آنها فرستاده میشود.
ترکیب غذاهای فضایی در طول تاریخ پنجاه ساله فضانوردی بشر، به سرعت پیشرفت کردهاند و روز به روز به غذاهای معمولی که مردم سر میز شام صرف میکنند شبیهتر شدهاند.
حمل هر کیلو محموله به فضا حدود ۲۰۰ میلیون ریان هزینه دارد. از این رو، هر وعده غذایی که فضانوردان در ایستگاه بینالمللی فضایی صرف میکنند با احتساب وزن غذا، آب و ظروف مورد استفاده هزینه بسیار بالایی دارد. فضانوردان پروژههای جمینای و آپولو از غذاهای خشک و یخزده استفاده میکردند. کپسولهای فضایی آنها برای تولید الکتریسیته از پیلهای سوختی بهره میبردند. آب به عنوان محصول جانبی پیلهای سوختی که با ترکیب اکسیژن و هیدروژن، الکتریسیته تولید میکنند، در آن ناوهای فضایی به وفور در دسترس بود. بنابراین فضانوردان میتوانستند در زمان صرف غذا با مخلوط کردن آب گرم و غذای خشک شده، وعده غذاییِ نه چندان دلچسبی را تهیه نمایند. این غذاها چندان باب میل فضانوردان نبود و آنها پس از چند روز از طعم و شکل این غذاها بیزار میشدند.
اما غذاهای فضایی امروزی شامل انواع متنوعی از غذاهای بستهبندی و استریلیزه شده آماده، میوههای خشک، آجیل و انواع شیرینیهایند. گاهگاهی هم میوه تازه به مدارزمین راه پیدا میکند، اما باید در مدت زمان کوتاهی خورده شوند، چون در صورت فاسد شدن، همه پولی که بابت فرستادن آنها به فضا صرف شده به هدر میرود.
برخی گونه غذاها در فضا استفاده نمیشوند:
نوشابههای گازدار: گاز موجود در این نوشابهها در شرایط درون فضاپیما، به صورت حباب درآمده و به طور تصادفی در محلول نوشابه پخش میشوند. با باز کردن درب نوشابه، این حبابها به همراه مایع نوشابه در فضای کوچک کابین فضاپیما پخش شده و ایجاد دردسر خواهند کرد.
غذاهای پودری: غذاها و یا چاشنیهایی که به شکل پودر هستند نیز به در منوی غذای فضانوردان وجود ندارد. پودر ریز میتواند به آسانی در فضا پخش شود و برای تجهیزات حساس داخل کابین ایجاد اشکال نماید. از این رو است که فضانوردان مجبورند نمک را به صورت محلول در آب و فلفل را به صورت حل شده در روغن با خود به سفر فضایی ببرند.
غذاهای خردشدنی: غذاهایی که خرد شدنی هستند مانند چیپس و یا کلوچه نیز دردسر سازند. بیسگویت و کلوچههای فضایی را آنقدر کوچک میپزند که فضانورد بتواند یکباره آن را در دهان خود قرار دهد. فضانوردان معمولاً به جای نان از نوعی نان ذرت مکزیکی به نام «تورتیا» استفاده میکنند که به قدر کافی کوچک پخته شده است.
برخی میوهجات: برخی از میوهجات مانند ژرتقال و موز تازه نیز به فضا برده نمیشوند. این میوهها به ویژه زمانی که مصرف میشوند، بوی خاصی از خود تولید میکنند. زمانیکه فضانوردان در مدار زمین قرار میگیرند به علت بی وزنی دچار حالت تهوع هستند. بوی ناشی از پرتقال و موز تازه میتواند این حالت را تشدید کرده و شرایط جسمی آنها را وخیمتر نماید
بر خلاف آنچه تا کنون تصور می رفته است ,عامل اصلی انقراض دایناسورها و هم عصرانشان شهاب سنگ معروف "چیکسولوب"* نمی باشد.
همراه ما باشید تا پاسخ این موضوع هیجان انگیز را بیابید:
به اعتقاد برخی فسیل شناسان اصابت شهاب سنگهای متعددبه زمین, آتشفشانهای مهیب و پرقدرت شبه قاره هند و نهایتا تغییرات آب و هوایی در پایان دوره" کریتاسیوس" همگی در نابودی دایناسورها نقش داشتند.
بیش از 65 میلیون سال پیش دراواخر دوره کریتاسیوس ,شهاب سنگ عظیم الجثه ای به قطر 10 کیلومتر به زمین اصابت کرد.در اثر این اصابت حفره ای عظیم در دل زمین ایجاد شد که با استفاده از ابزارهای زمین شناسی وجود آن در یک کیلومتری زیر سطح زمین کشف شد .مکان این اصابت یاکوتان در پنینسولا واقع در مکزیکو بود.
هنگامی که چیکسولوب به زمین اصابت کرد شوک عظیمی ناشی از انتقال انرژی به زمین بوجود آورد با این اتفاق 5.0×1023 ژول انرژی تقریبا برابر با 100000 گیگا تن تی ان تی انرژی آزاد شد .این مساله یک سونامی عظیم در همه جهات به وجود آورد که به خصوص جزایر کارائیب را به شدت در هم نوردید همچنین موجب بروز زمستان هسته ای شد که زمین را بر ای سالها با ابر غلیظی پوشاند.
در اینجا بود که در دهه هفتاد میلادی نظریه انقراض دایناسورها توسط این شهاب سنگ از سوی فیزیکدانی به نام لوئیس آلوارز و پسرش والتر که یک زمین شناس بود مطرح شد .این نظریه به طورگسترده ای از سوی جوامع علمی با استقبال روبرو شد و مورد پذیرش قرار گرفت.بر اساس این نظریه ایریدیوم تا پیش از اصابت چیکسولوب در زمین وجود نداشته است و توسط این شهاب سنگ به زمین آورده شده است.
اما تحقیقاتی که به تازگی صورت گرفته است و با نمونه برداری از رسوبات اعماق دریا در محل اصابت چیکسولوب و نیز در تگزاس در طول رودخانه " برازوس" و از صخره های عظیم الجثه در شمال مکزیکو نشان می دهد که چیکسولوب به تنهایی نمی تواند عامل انقراض دایناسورها در کره زمین باشد چراکه اصابت این شهاب سنگ 300000 سال پیش از نابودی کامل حیات به زمین رخ داد که پس از آن بسیاری از گونه های جانداران دریایی سالهابه حیات خود ادامه می دادند.
بر اساس این تحقیقات حفره به جا مانده ازاین شهاب سنگ تنها یکی از هزاران آثار باقیمانده از انواع مشابه خود بر روی کره زمین است و شاید چیکسولوب کوچکترین و جز اولین سری از شهاب سنگهایی باشد که حیات برروی کره زمین را برای بیش از 50000از بین برد.
در تمامی مکانهای بالا محققین میکرو فسیلهای موجود را مورد بررسی قرار دادند اما هیچ گونه تاثیرات زیست محیطی که منجر به پدیده انقراض شود رانیافتند .بعبارتی هیچگونه رابطه ای بین انقراض و اصابت چیکسولوب به زمین وجود ندارد.در نهایت بزرگترین و آخرین ضربه نامشخص در 65.5 میلیون سال رخ داد و این فاجعه دو سوم از انواع گونه های گیاهی و جانوری را به ورطه نابودی و انقراض کشاند. در واقع آن ضربه بود که باعث شد تا فلز ایریدیوم به کره زمین آورده شود و اکنون در همه سنگها و صخره ها در همه جای دنیا دیده شود. این خود از نشانه های آن ضربه کاری است که منجر به نابودی عصر خزندگان گردید.
به این ترتیب با کشف حلقه ها ی گمشده داستان واقعی انقراض دایناسور ها این داستان را می توان این گونه ادامه داد و به پایان بردکه چیکسولوب علی رغم شدت و قدرت اصابت همراه با فعالیتهای آتشفشانی بلند مدت و شدید در شبه قاره هند که طغیانهای بازالتی به همراه داشت مقادیر بسیا رانبوهی از گازهای گلخانه ای را به اتمسفر زمین متصاعد کرد در طی یک دوره بیش از یک میلیون سال با تغییرات جوی گونه های جانوری را به پرتگاه نیستی سوق داد و در نهایت با سقوط دومین شهاب سنگ عظیم الجثه همه چیز به پایان رسید.
اما این داستان با یک سوال به پایان می رسد و آن این است که رد پای آخرین شهاب سنگ عظیم الجثه را در کدام نقطه این کره خاکی باید جستجو کرد؟ * چیکسولوب در فرهنگ لغت مایا به معنای "رد پای شیطان" است که نام شهاب سنگ مربوطه نیز از آن اقتباس شده است
با محدودتر شدن فهرست داوطلبان سفر بی بازگشت به سیاره سرخ، سه ایرانی در جمع 100 نفر برگزیده نهایی پروژه «مارس وان» آماده می شوند تا بخت خود را برای قرار گرفتن در جمع چهار فضانورد فاتح مریخ امتحان کنند. حضور سه ایرانی در این جمع 100 نفره که از بین بیش از 202 هزار داوطلب اولیه انتخاب شده اند احتمال این که کهن ترین تمدن بشری در بنا کردن نخستین اقامتگاه دائمی زمینی ها در ماورای جو نیز نماینده ای داشته باشد را بسیار بالا برده است.
همراه ما باشید:
به گزارش BBC، پروژه غیر انتفاعی مارس وان از سال ۲۰۱۱ با هدف مسکونی کردن مریخ آغاز شده است. برای انتخاب ساکنان آینده مریخ، بیش از نیم میلیون نفر ثبت نام کردند که در پایان سومین مرحله انتخابی، دیروز نام صد نفر از کشورهای مختلف دنیا اعلام شد. باس لنسدورپ مدیر عامل و از بانیان پروژه مارس وان گفت کاهش قابل توجه تعداد داوطلبان برای یافتن افراد مناسب برای سفر به مریخ ضروری بوده است: “این مریخی های مشتاق به جهانیان امکان میدهند نظری کوتاه به کاشفان دنیای مدرن بیندازند.”
برای انتخاب این افراد، دکتر نوربرت کرافت مسئول پزشکی مارس وان با داوطلبان از طریق اینترنت مصاحبه کرده و آگاهی آنها از خطرات پیشِ رو، روحیه جمعی و انگیزه آنان ارزیابی کرده است. افراد منتخب هر کدام در ویدئویی کوتاه به معرفی خود و انگیزههایشان پرداختهاند. به گفته دکتر کرافت، تعداد داوطلبان قوی زیاد بوده و این کار انتخاب را “بسیار مشکل” کرده بوده است.
در بین این صد نفر سعید قندهاری، ایرانی مهاجر که در اوکلند نیوزیلند زندگی میکند تنها کسی است که از نیوزیلند در بین صد نفر قرار گرفته است. بجز آقای قندهاری دو ایرانی دیگر هم که ساکن ایران هستند، الهه نوری و صادق مدرسی، در بین صد نفر پایانی هستند. از بین این صد نفر در مرحله بعد ۴۰ نفر و در نهایت ۲۴ نفر برای سفر نهایی به مریخ انتخاب خواهند شد. از سال ۲۰۲۵ هر دو سال یکبار یک گروه چهار نفره به مریخ اعزام خواهند شد. بر طبق برنامهای که پروژه مارس وان اعلام کرده، آموزش و تمرین این فضانوردان امسال آغاز خواهد شد و تا سال ۲۰۲۴ طول خواهد کشید. اولین مسافران این پروژه در سال ۲۰۲۵ به مریخ خواهند رسید.
از چپ به راست: سعید قندهاری، الهه نوری و صادق مدرسی
سعید قندهاری که ۳۴ سال دارد، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی بوده و به گفته خودش، سابقه ده سال کار در مجلس ایران دارد. او مدرک کارشناسی ارشد فیزیک از ایران و کارشناسی ارشد روابط بین الملل و حقوق بشر از نیوزیلند دارد. آقای قندهاری که خود را “آچار فرانسه” می خواند می گوید که در زمینه کشاورزی، شکار، تعمیرات فنی، نجوم و اخترشناسی تجربه و علاقه دارد و کار حجامت هم انجام می دهد. او در حال حاضر کارشناس فنی وزارت توسعه اجتماعی نیوزیلند است و در زمینه فراوری گوشت و تحویل آن به رستورانها و مغازه ها هم فعالیت می کند.
الهه نوری ۲۱ سال دارد و دانشجوی معماری است خود را به طراحی و دکوراسیون علاقمند می داند. او مشارکت در این پروژه را “آرزو” و “هدف مهم” می داند که به “جهشی” بزرگ در تاریخ بشر منجر خواهد شد. الهه به نجوم و اخترشناسی علاقمند است و سازدهنی می نوازد. او از ۱۶ سالگی به کیهانشناسی علاقمند شده و در آن دریافته که از کائنات چیز زیادی نمی داند بنابراین شروع به مطالعه و تحقیق در این زمینه کرده است.
صادق مدرسی که ۳۰ سال دارد در زیست شناسی تحصیل کرده و به طور حرفه ای تنیس روی میز بازی می کند. آقای مدرسی معتقد است که هر کس باید علائق خود را دنبال کند و انسان قدرت خود را به عنوان موجودی که می تواند به اهداف متعالی دست پیدا کند نشان داده است.سفر بی بازگشت پروژه مارس وان در سال ۲۰۱۱ با این هدف آغاز شد که استراتژی مسکونی کردن مریخ در سال ۲۰۱۵ تدوین شود.
افراد منتخب در گروههای چهار نفره به مریخ اعزام می شوند و هر دو سال چهار نفر دیگر به جمع آنها اضافه می شود تا جامعه انسانهای مریخ نشین بتدریج شکل بگیرد. این مهاجران امکان بازگشت به زمین را ندارند و باید آماده باشند که تمام عمر خود را در مریخ سکونت کنند. افراد منتخب هشت سال تعلیم خواهند دید و هر دو سال چند ماه در انزوای کامل از دنیا قرار داده می شوند تا شرایطی مشابه آنچه اتفاق خواهد افتاد را تجربه کنند. دو مریخنورد اقامتگاه فضانوردان را پیش از اعزام آنها به مریخ آماده خواهند کرد. سپس گروه اول فضانوردان علاوه بر کارهای تحقیقاتی، اقامتگاه و شرایط را برای گروه دوم آماده خواهند کرد.
مریخ ۲۳۰ میلیون کیلومتر با زمین فاصله دارد و سفر به آن هفت تا هشت ماه طول می کشد (بسته به موقعیت دو سیاره). فضانوردان این مدت را در فضایی بسیار تنگ (بسیار کوچکتر از اقامتگاهشان در مریخ) می گذرانند. از دوش گرفتن خبری نخواهد بود و استحمام با حوله خیس است. غذا هم کنسروی یا منجمد خواهد بود. مسافران مریخ برای جلوگیری از تحلیل عضلات باید روزی سه ساعت نرمش کنند و در صورتی که با طوفان خورشیدی مواجه شوند، باید تا چند روز را در محفظهای حتی کوچکتر در قسمت بیشتر حفاظت شده سفینه بگذرانند.
مثلث برمودا بخشی رازآلود از اقیانوس آتلانتیک است که از سه جهت توسط میامی، برمودا و پورتوریکو احاطه شده و تاکنون ده ها کشتی و هواپیما در آن ناپدید شده اند.
برخی از این حوادث، به خاطر وجود شرایطی رخ داده اند که دلیلی برای توضیح شان وجود ندارد؛ برای نمونه در یکی از این موارد، خلبانان اسکادران بمب افکن های نیروی دریایی ایالات متحده که در حال گشت زنی روی این منطقه بودند از مسیر خود منحرف شدند و هواپیماهایشان هم هیچگاه پیدا نشد.
هواپیماها و کشتی های دیگری هم بودند که در شرایط آب و هوایی مطلوب گذرشان به این مسیر افتاد و بدون آنکه اخطاری در مورد وضعیت خود بدهند از صفحه رادار محو شدند و دیگر اثری از آنها یافت نگردید.
در باب این مسأله نظریاتی مطرح گشت که بیشتر به تخیل افراد مربوط می شد و هیچ ارتباطی با دنیای واقعی نداشت، با این همه هیچیک از این نظریه ها نتوانستند ناپدید شدن مرموز هواپیماها و کشتی ها را که به تناوب هم رخ می داد، توجیه کنند.
جالب اینجاست که این دست سازه های بشر، در دیگر نواحی همین اقیانوس هم تردد داشتند و بدون بروز مشکلی از آن گذر می کردند.
افسانه مثلث برمودا
محدوده ای که تحت عنوان مثلث برمودا یا شیطان از آن یاد می شود در حدود ۵۰۰ هزار مایل مربع از اقیانوس آتلانتیک را از رأس ایالت فلوریدا پوشانده است.
گفته می شود، زمانی که کریستف کلمبز در نخستین سفر دریایی اش عازم دنیای جدید بود و از این منطقه گذر می کرد، متوجه شی نورانی عظیمی شد (احتمالا شهاب سنگ) که به دریا برخورد کرد و چند هفته بعد، نوری عجیب را در آن موقعیت مشاهده نمود.
او در گزارش خود به عملکرد عجیب قطب نما اشاره کرد که شاید علتش این است که در آن زمان بخشی از مثلث برمودا یکی از معدود مکان هایی در زمین به شمار می رفت که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی به یکدیگر می رسیدند.
جاشوآ اسلوکام نامش را به عنوان نخستین فردی به ثبت رساند که یک تنه دور دنیا را گشته بود و پس از این شهرت جهانی، طی یک سفر دریایی در سال ۱۹۰۹ میلادی از Vineyard عازم آمریکای جنوبی شد و ناپدید گردید. هنوز مشخص نیست که دقیقا چه اتفاقی برای این فرد افتاده، با این همه منابع بسیاری مرگ او را به مثلث برمودا نسبت دادند.
نمایشنامه ویلیامز شکسپیر به نام «توفان» هم که به اعتقاد برخی از صاحب نظران بر مبنای اتفاقی واقعی از غرق شدن یک کشتی نوشته شده بود، احتمالا بر رمزآلود شدن بیش از پیش این منطقه اثر داشت.
در هر صورت، گزارشات مربوط به ناپدید شدن کشتی ها و هواپیماها در این منظقه تا قرن ۲۰ میلادی، مورد توجه عموم قرار نگرفت.
در اسفند ماه ۱۲۹۶ هجری شمسی یک اتفاق غم انگیز دیگر در این منطقه رخ داد: یکی از کشتی های حمل بار ایالات متحده آمریکا به نام Cyclops که ۱۶۵ متر طول داشت با بیش از ۳۰۰ خدمه و ۱۰ هزار تن سنگ معدنی منگنز در محلی مابین Barbados و خلیج Chesapeake غرق شد.
این کشتی بارکش هیچگاه پیامی را در مورد وضعیت اضطراری خود ارسال نکرد و این درحالی است که امکان انجام چنین کاری را داشت و بعد از انجام عملیات های گسترده جستجو هم خبری از لاشه Cyclops نشد.
بعدها وودرو ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا در باب این ماجرا اظهار داشت که «تنها خدا و دریا می دانند که چه اتفاقی برای این کشتی غول پیکر افتاده است.»
در سال ۱۳۱۹، دو کشتی هم رده با Cyclops نیز به سرنوشتی مشابه دچار شدند و بی آنکه ردی از آنها یافت گردد در همان مسیر از صفحه رادار محو شدند.
به تدریج این باور در میان مردم دنیا شکل گرفت که هر کشتی یا هواپیمایی که گذرش به مثلث برمودا بیافتد یا ناپدید خواهد شد یا اینکه اثری از سرنشینان آن یافت نمی شود.
در آذرماه ۱۳۲۴، پنج بمب افکن نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا که حامل ۱۴ سرنشین بودند از پایگاه خود واقع در Fort Lauderdale فلوریدا بلند شدند تا تمرین هایی را برای پرتاب بمب در منطقه ای نزدیک به مثلث برمودا به انجام برسانند.
اما قطب نماهای هواپیمایی به نام Flight 19 که سرپرستی تیم را بر عهده داشت، خوب کار نمی کردند و به همین دلیل راهش را گم کرد و همه بمب افکن هایی که دنباله رو آن بودند بی هدف به پروازشان ادامه دادند تا اینکه سوختشان تمام گشت و مجبور شدند که در اقیانوس فرود بیایند.
در همان روز یک هواپیمای نجات و ۱۳ سرنشین آن نیز در همین منطقه ناپدید شده بودند و پس از چندین هفته تلاش بی فایده برای یافتن شان، نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا اعلام کرد که «انگار آنها به مریخ سفر کرده اند.»
تئوری های ارائه شده در باب مثلث برمودا
تا سال ۱۳۴۲ شمسی که وینسنت گادیس از عبارت «مثلث برمودا» در مقاله خود استفاده کرد، حوادث مشابه متعددی در این منطقه رخ داد که از آن جمله می توان به ناپدید شدن سه هواپیمای مسافربری اشاره نمود و جالب اینجاست که همه آنها در حین پرواز در منطقه یاد شده، مرتبا این پیام را برای برج مراقبت ارسال می کردند که «همه چیز خوب است».
چارلز برلیتز که پدربزرگش بنیانگذار مدرسه زبان Berlitz است در سال ۱۳۵۲ کتابی در این رابطه نوشت و موضوع را از آنچه بود داغ تر کرد.
از آن زمان به بعد، شمار زیادی از نویسندگان داستان های ماورا اقدام به انتشار مطالبی کردند و مرگبار بودن مثلث برمودا را به هرچیزی نسبت دادند و از موجودات فضایی، میدان های گرانشی وارونه و ماشین زمان گرفته تا غول هایی که در بستر اقیانوس زندگی می کنند، پای همه را به میان کشیدند.
این در حالی است که دانشمندان و نظریه پردازان علمی، جریان های مغناطیسی خلاف قاعده، گرداب یا فوران عظیم گاز متان از سطح اقیانوس را در این امر دخیل می دانستند.
در هر حال باید بگوییم که هنوز هم نظریه واحدی در مورد علت ناپدید شدن کشتی ها و هواپیماهایی که از این مسیر عبور می کنند وجود ندارد. برخی می گویند که اهمیتِ یافتن یک دلیل واحد برای ناپدید شدن این وسایل به هیچ وجه بیشتر از علت یابی بروز تصادفات سطح جاده ای نیست.
علاوه بر این، با وجود آنکه توفان ها و جریان های خلیجی می توانند باعث بروز مشکلاتی در فرایند مسیر یابی کشتی ها و هواپیماها شوند، شرکت های بیمه گذار حمل و نقل دریایی به هیچ وجه مثلث برمودا را یک منطقه خطرناک قلمداد نمی کنند.
گارد ساحلی ایالات متحده آمریکا هم می گوید: «پس از بررسی هواپیماها و کشتی هایی که طی سال های اخیر در این منطقه ناپدید شده اند دریافتیم که این اتفاقات بنابر دلایل فیزیکی رخ داده اند و هیچ عامل غیر طبیعی در آنها نقش نداشته.»
مجسمه آزادی آمریکا که به نام های (به انگلیسیLiberty : Enlightening the World به فرانسه: La liberté éclairant le monde) نیز می باشد،درسال ۱۸۸۶ توسط فرانسوی ها به آمریکا هدیه داده شده است. این مجسمه را در جزیره ای به نام “آزادی” در آمریکا نصب شد و به صورت نمادی برای خوش آمدگویی به افرادی که از طریق دریا وارد این کشور می شوند، می باشد…
این مجسمه نماد دوستی ببین آمریکا و فرانسه می باشد و بدنه رویه ای آن از مس پوشیده شده است. طرح مجسمه را فردریک بارتولدی مجسمهساز فرانسوی، و سازه درونی آن را الکساندر ایفل، مهندس فرانسوی برج ایفل، طراحی کردهاند. اوژن ویوله لودوک نوع مسی را که برای پوشش مجسمه بکار رفته انتخاب کرده است. مجسمه به شکل شخصیت زنی است ایستاده در حال گام برداشتن، که دور سرش را هفت اشعه نورانی فراگرفته است. او با دست چپ خود یک لوح سنگی را نگه داشته و با دست راست خود مشعلی فروزان را بالای سر خود نگه داشته است. روی لوح سنگی با شمارههای رومی نوشته شده JULY IV MDCCLXXVI که نشانگر ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ (میلادی) و تاریخ استقلال آمریکا است.
امروزه مجسمه آزادی یکی از نمادهای مشهور کشور آمریکا است. قبل از همگانی شدن سفرهای هوایی، مجسمه آزادی اولین نشانی از آمریکا بود که مسافران کشتیها هنگام نزدیک شدن به سواحل آمریکا مشاهده میکردند. از نظر شمایل ظاهری، طراحی این مجسمه به مجسمه باستانی غول رودس و مجسمه کارلو بوروموئه کشیش ایتالیایی شباهتهایی دارد. این مکان یک میراث جهانی یونسکو در آمریکا میباشد.
اطلاعات تکمیلی درباره مجسمع آزادی
تاریخ ساخت مجسمه آزادی به سال ۱۸۷۵ برمی گردد که طراحی آن در فرانسه توسط فردریک بارتلدی فرانسوی صورت گرفت. مکانی که این مجسمه در آن بنا گردید، در جزیره ی الیس یابدلو یا جزیره ی آزادی می باشد. کار ساخت این مجسمه در ۴ ژوئن ۱۸۸۴ در فرانسه به پایان رسید و به نمایش گذاشته شد و مردم فرانسه این مجسمه را مشاهده کردند و تحسین نمودند.
فردریک آگوست بارتلدی طراحی و ساخت مجسمه آزادی در آمریکا را به عهده داشت. او از کودکی به نقاشی علاقه نشان می داد و از صورت مادرش تصاویر زیادی را ترسیم کرده بود. حتی عده ای گفته اند او مادرش را مدل طراحی برای ساخت مجسمه ی آزادی قرار داده است!
بیانات بارتلدی به صورت نامه در موزه ی نیویورک نگهداری می شود. او در توجیه ساخت مجسمه آزادی گفت: «به من گفتند پیکری را طراحی کن که وقتی به آن بنگرند شگفت زده شوند. در یک صبح بهاری و یک روز ابری تنها این مجسمه بدرخشد و مشخص باشد. من نیز با مطالعه دقیق بر روی مکانهای مختلف به این نتیجه رسیدم که نیویورک بهترین مکان برای نشان دادن مجسمه است. زیرا نیویورک دروازه آمریکا می باشد».
بعد از تایید طرحش او ساخت مجسمه را در فرانسه آغاز کرد. البته مهندس «ایفل» سازنده ی برج ایفل در فرانسه مهندسی ساختار مجسمه را به عهده داشت. ۲۰ نفر روزی ۱۰ ساعت هر ۷ روز هفته به کار گماشته شدند تا هر چه سریع تر کار مجسمه به پایان برسد.
مجسمه که برای ملت فرانسه ۲ میلیون و ۲۵۰ هزار فرانک طلا هزینه داشت در سال ۱۸۸۴ تکمیل شد و سپس توسط ناوشکن فرانسوی «ایسر» به آمریکا حمل شد . قرار بود کار ساختن مجسمه آزادی در سال ۱۸۷۶ به پایان برسد که در یکصدمین سالروز اعلام استقلال آمریکا نصب شود که با هشت سال تاخیر ساخته شد زیرا که دولت فرانسه پول لازم را نمی توانست فراهم کند.
در سال ۱۸۸۶ مجسمه برروی پایه قرار گرفت. در آن زمان «گراور کلیولند» رییس جمهور آمریکا بود. او گفت این مجسمه به طور حتم مورد توجه همگان قرار می گیرید و در آینده نیز یکی از شگفتیهای هنر پیکره تراشی می گردد و هیچ گاه از یادها فراموش نمی شود. مجسمه بسیار محکم و مقاوم ساخته شد.
لباس مجسمه به طرز لباسهای روم باستان است و تاجش دارای ۲۵ پنجره به منظور ۲۵ ماده معدنی در جهان است و ۷ دندانه به منظور ۷ دریا در جهان دارد. در دست چپش یک لوح قرار دارد که برروی آن با حروف و اعداد رومی نوشته شده است: ۴ جولای ۱۷۷۶، یعنی روز استقلال آمریکا از انگلیس. در دست راست مجسمه یک مشعل فروزان قرار دارد.
در سال ۱۹۸۴، ایالات متحده شروع به بازسازی کلی و اساسی این مجسمه کرد و پس از مرمت آنر ا به عنوان یکی از مکانهای میراثی جهان به ثبت رساند. پنجم جولای ۱۹۸۶ بازدید از این مجسمه مجددا برای عموم آزاد شد. اما پس از واقعه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ بازدید از آن ممنوع شد، تا سوم آگوست ۲۰۰۴ که بازدید برای عموم دوباره آزاد شد.
مجسمه آزادی یکی از جاذبه های توریستی شهر نیویورک و به نوعی نماد آن محسوب می شود زیرا موقعیت این مجسمه طوری است که به کسانی که از طریق آب وارد آمریکا (نیویورک) می شوند، خوش آمد گویی می کند.
این مجسمه برای مردم آمریکا بسیار با ارزش است. هر سال این مجسمه مورد ترمیم قرار می گیرد، زیرا بر اثر باد و باران و سرما و گرما فرسوده می شود. در انفجار ۱۱ سپتامبر مجسمه ی آزادی صدمه ندید و مردم از این موضوع خوشحال شدند. زیرا وجود این مجسمه را برای کشور نشان مهم می دانند و به داشتن چنین مجسمه ای افتخار می کنند.