مقاله در مورد اسلام

چكيده

پژوهش دربارة چگونگي و چرايي ورود مسلمانان به ايران و گسترش نسبتاً سريع دين اسلام در اين سرزمين در قرون اوليه هجري، از جمله مباحثي است كه هنوز مورد توجه پژوهشگران مي‌باشد. آگاهي از اوضاع سياسي و مذهبي ايران در آستانة ورود مسلمانان، روحيات و اعتقادات لشكر اسلام در برابر لشكر ايران و مهم‌تر از آن، جذّابيت‌ها و مزيت‌هاي دين اسلام نسبت به دين تحريف‌شدة زردتشتي، ما را در فهم علل و عوامل ترك آيين قديم (زرتشتي) و گرويدن به اسلام از سوي ايرانيان رهنمون مي‌سازد. اين مقاله با رويكرد نظري و تحليلي و با هدف بررسي چگونگي چرايي ورود اسلام به ايران تدوين يافته است.

كليد واژه‌ها: اسلام، ايران، زردتشتي، ساسانيان.

 

مقدمه

دين اسلام در عهد پيامبر? در سراسر جزيرةالعرب اشاعه يافت. با فراگير شدن آيين اسلام در اين منطقه و پذيرش آن از سوي عرب‌ها، مسلمانان درصدد نشر اصول اعتقادي خود در ميان جهانيان و گسترش قلمرو اسلام برآمدند. البته اين عمل از زمان خود رسول‌الله? با اعزام گروههاي تبليغاتي به سراسر دنيا آغاز شده بود.

ايران و شام، كه از نزديك‌ترين كشورها به جزيرةالعرب بودند، بيش از ساير نقاط در كانون توجه مسلمانان قرار گرفتند. مسلمانان توانستند در كمتر از بيست سال، بخش وسيعي از ايران زمين را زير سيطره اسلام در بياورند. آنچه در اين ميان اهميت دارد، خوش‌آمدگويي و استقبال ايرانيان از دين اسلام است. وقتي اسلام وارد ايران شد، بسياري از ايرانيان مسلمان شدند و تا آنجا به اين شريعت مقدس وفادار ماندند كه امروزه اسلام مذهب رسمي كشور ايران است.

در اينجا پرسش‌هايي به ذهن خطور مي‌كند؛ مانند اينكه مسلمانان چگونه وارد ايران شدند و آن را تصرف كردند؟ با توجه به اينكه دين زردتشتي هم مانند اسلام دين يكتاپرستي است، چرا ايرانيان به آيين باستاني خويش پشت كردند؟

در اين نوشتار، كوشيده‌ايم با استفاده از منابع تاريخي و مطالعات و پژوهش‌هاي جديد، به اين پرسش‌ها پاسخ دهيم تا مخاطبان عزيز با بخش بسيار مهمي از تاريخ اين مرز و بوم آشنا گردند.

 

آغاز اسلام ايرانيان

ايرانيان مقيم يمن و بحرين ـ‌كه در عصر ساسانيان جزئي از حوزة امپراتوري ايران بودندـ نخستين گروه از ايرانيان هستند كه در زمان حيات پيغمبر اكرم?، در اثر تبليغات اسلامي و آشنايي با مباني ارزشمند آيين اسلام، به اين دين گرويدند. رسول خدا? با ارسال نامه به اهالي هجر(بحرين)، اسلام را بر ايشان عرضه كرد و از آنان خواست در صورت خودداري از پذيرش اسلام، جزيه بدهند. پيامبر براي اهالي بحرين احكام و شرايطي نيز مقرر كرد؛ مانند اينكه فرزندان خود را به آيين زردتشت درنياورند؛ اموال آنها براي خودشان باقي خواهد ماند، به جز اموال آتشكده‌ها كه براي خدا و رسول خداست؛ براي مسلمانان خوردن ذبيحة زردتشتيان روا نيست و نكاح با زن زردتشتي جايز نمي‌باشد.

حكومت يمن به هنگام دعوت رسول‌الله? در دست باذان‌بن‌ساسان ايراني بود. باذان از جانب خسروپرويز بر يمن حكمراني داشت. وقتي حضرت رسول اكرم? در سال ششم هجري خسروپرويز را به دين مقدس اسلام دعوت كرد، وي از اين موضوع سخت ناراحت شد و نامه را پاره كرد و به باذان (عامل خود در يمن) نوشت كه نويسندة نامه را نزد وي اعزام كند. باذان نيز دو نفر به مدينه فرستاد تا پيام خسروپرويز را به پيامبر? برسانند. ليكن وقتي نمايندگان در شهر مدينه بودند، رسول‌الله? ـ از جانب غيب‌ـ خبر قتل خسروپرويز و به قدرت رسيدن شيرويه پسرش را به نمايندگان ايران داد و به آنها گفت: مملكت شما به‌زودي به تصرف مسلمين در خواهد آمد. شما به يمن باز گرديد و به باذان بگوييد اسلام اختيار كند. وقتي صحت قضيه بر باذان مشخص شد، وي مسلمان شد و سپس گروهي از ايرانيان كه آنها را «ابناء احرار» (آزادشدگان) مي‌گفتند، طريق مسلماني پيش گرفتند. اينان، نخستين ايرانياني هستند كه وارد شريعت مقدس اسلام شدند.

 

رويارويي مسلمانان و ايرانيان

نخستين برخورد اساسي ميان ايرانيان و مسلمانان، در سال 12 هجري (633 م.) روي داد؛ بدين صورت كه مُثَنّي‌بن‌حارثه شَيباني و سُوَيدبن‌قُطبه كه هر دو از قبيلة بَكر بودند، به مرزهاي ايران هجوم آوردند و با كسب غنايمي بازگشتند. مثني‌بن‌حارثه پس از اين واقعه نزد ابوبكر آمد و از ضعف ايران و مساعد بودن اوضاع براي ورود مسلمانان به اين كشور گزارش داد. ابوبكر نيز خالدبن‌وليد را به همراه لشكري روانة ايران ساخت. البته پيش‌درآمد فتوحات مسلمانان، در ايران، واقعه‌اي بود كه پيش از اين در ذوقار روي داد و اعراب مرزنشين توانسته بودند لشكر اعزامي ساسانيان را مغلوب سازند. نخستين حملات محكم مسلمانان به مرزهاي شاهنشاهي ساساني با فتح اُبُلَّّه (در حوالي بصره) به فرماندهي خالدبن‌وليد آغاز شد. خالد با حمله به اين منطقه و در جنگي با هرمزان (مرزبان اين ناحيه)، نخستين پيروزي را براي مسلمانان به ارمغان آورد. پس از تصرف ابلّه، اعراب مسلمان تعداد زيادي از مردم را اسير كردند، ليكن دهقانان ديار ترجيح دادند با مسلمانان صلح كنند و اين نخستين معاهدة صلح با دهقانان ايراني است.

خالد پس از تصرف روستاهاي اين ناحيه، عازم حيره (در جنوب كوفه) شد و آنجا را تصرف كرد. با فتح حيره، كليد تصرف بين‌النهرين به دست مسلمانان افتاد. شهر حيره نخستين مكان از امپراتوري ساساني بود كه از آنجا خراج يا به عبارت بهتر جزيه (190 هزار درهم) به دربار خلافت فرستاده شد. فتح حيره، پيروزي بزرگي براي مسلمانان به شمار مي‌رفت؛ از اين‌روي، آنان با اشتياق فراوان متوجه اراضي سواد شدند.

دولتمردان ساساني كه تا آن زمان پيشروي مسلمانان تا حيره را حمله‌اي غارتگرانه از سوي بدويان براي كسب غنيمت مي‌پنداشتند، براي باز پس‌گيري حيره، نيروي فراواني به سركردگي بهمن جادويه گسيل داشتند كه نتيجه‌اش شكست سپاه مسلمانان در نبرد جِسر (13ه‍ .ق) و كشته شدن سردار سپاه اسلام ابو‌عُبَيدة ثَقَفي بود. در اين نبرد، مسلمانان به رغم دليري و شجاعتي كه به خرج دادند، به دليل حضور فيل‌هاي قوي هيكل در سپاه ايران، پراكنده شدند و شكست خوردند.

با پيروزي ايرانيان در نبرد جِسر، حيره از دست مسلمانان بيرون آمد؛ اما هنوز مدتي نگذشته بود كه مسلمانان در نبرد بُوَيب بر سپاه ايران چيره گشتند و دگر باره حيره را تصرف كردند. با فتح مجدد حيره، امپراتوري متزلزل ساساني كه تا اين زمان حضور مسلمانان را خطري جدّي تلقي نمي‌كرد، به شدت هراسناك شد و سپاهي عظيم به فرماندهي رستم فرّخزاد در برابر مسلمانان آرايش داد. ليكن اين سپاه بزرگ و قدرتمند، در قادسيه (غرب كوفه) مقابل قشون اسلام شكست سختي متحمل شد و غنيمت هنگفتي به دست مسلمانان افتاد كه در ميان آن، درفش كاويان نيز بود.

با پيروزي مسلمانان در نبرد قادسيه (سال 14ه‍ . ق)، علاوه بر سقوط پايتخت ـ به‌ظاهر تسخيرناپذير ـ شاهنشاهي ساساني، شهرها و مناطق مرزي ايران يكي پس از ديگري در مدت كوتاهي به تسخير لشكريان اسلام درآمد. مسلمانان، به دنبال سپاه ايران خود را به مدائن رساندند و مدتي طولاني اين منطقه را در محاصرة خويش گرفتند. تلاش‌هاي يزدگرد سوم، آخرين پادشاه ساساني، سودي نداشت. مردم نيز، كه از اوضاع سخت و نابسامان محاصره به‌تنگ آمده بودند، به مصالحه با لشكر اسلام تن دادند. در نتيجه، تيسفون پايتخت زمستاني ساسانيان سقوط كرد و با اين واقعه، صداي انقراض امپراتوري ساساني در سراسر ايران طنين‌انداز شد.

پس از پيروزي درخشان نيروهاي اسلام در قادسيه، دولت ساساني در جبهه‌هاي جلولا (روستايي نزديك بغداد فعلي) و نهاوند مقاومتي از خود نشان داد، اما اين مقاومت از سوي بخش اشرافي و فرادست نظام ساساني بود كه در واقع براي منافع خويش مي‌جنگيدند نه بقاي ملك. با پيروزي مسلمانان در جلولا، تمامي مناطق اطراف دجله تحت سيطرة سپاه اسلام درآمد و مسلمانان به مناطق داخلي ايران گام نهادند.

اولين منطقه‌اي كه اعراب در داخل خاك ايران فتح كردند، «سوق‌الاهواز» بود. هرمزان، مرزبان خوزستان، پس از آنكه به تحريك يزدگرد، عهدنامة صلح مسلمانان و پيروز (دهقان اهواز) را نقض كرد، با آنان به جنگ پرداخت؛ ليكن شكست خورد و ايرانيان مجبور شدند تحت شرايط معاهدة قبلي، دوباره با ابوموسي اشعري فرماندة مسلمانان صلح كنند. يزدگرد گمان مي‌كرد مسلمانان به دشت‌هاي منطقة خوزستان قناعت خواهند كرد، ولي با پيشروي اعراب، با نامه و پيام از سردارانش درخواست كرد تا او را براي نبرد نهايي ياري كنند. سرداران بزرگ ايران، به دعوت پادشاه پاسخ مثبت دادند و از هر گوشة ايران، سپاهي گرد آمد و در نزديكي همدان (نهاوند) اردو زد.

نهاوند، محل آخرين نبرد اساسي ميان دو سپاه ايران و اسلام و آخرين مقاومت منظم ايرانيان در برابر مسلمانان بود (در سال 19 و به روايتي اواخر سال 20ه‍ .ق). ايرانيان، با وجود آنكه نيروي فراواني براي مقابله گرد آورده بودند، شكست هولناكي از سپاه اسلام متحمل شدند. مسلمانان، پيروزي خود بر ايرانيان را در اين نبرد «فتح‌الفتوح» خواندند؛ زيرا پس از اين پيروزي، شاكلة امپراتوري ساساني و قدرت مركزي ايران به طور كامل تباه گشت؛ بقاياي توان سياسي و نظامي ايرانيان در هم شكسته شد و ديگر سپاه و نيروي منسجمي براي مقاومت يكپارچه در برابر مسلمانان باقي نماند.

به گفتة مورخان، مقاومت برجسته و قابل ملاحظة ديگري در مسير فتوحات مسلمين پديد نيامد؛ مردم شهرها يا در مقابل فاتحان مقاومت نمي‌كردند و يا با اندكي مقاومت، تسليم شده و ميان اسلام آوردن و پرداخت جزيه مختار بودند. در نتيجه، ديگر نبرد منظمي ميان ارتش ساساني و سپاه مسلمانان رخ نداد.

با فتح نهاوند و همدان توسط مسلمانان (21 ه‍ .ق)، شرايط مناسب براي تسخير تمام ايران فراهم شد و نقاط مختلف يكي پس از ديگري به تصرف سپاه اسلام درآمد؛ به گونه‌اي كه تا سال 31 هجري، مسلمانان تا سواحل آمودريا (شرقي‌ترين مرز ايران) پيش رفتند. پيشروي لشكريان اسلام در مناطق مركزي، سرعت چشمگيري داشت و در كمتر از يك دهه، تمام سرزمين ايران ـ به جز طبرستان، ديلمان و برخي نواحي مرزي ـ تحت سيطره سياسي مسلمانان درآمد. در برخي شهرها مانند فارس و آذربايجان، كه از ديرباز مراكز ديني ساسانيان بودند، مقاومتي در برابر مسلمانان شكل گرفت؛ اما گشايش بسياري از شهرها به واسطة عقد قرارداد صلح بوده است.

پس از اين مرحله، نوبت عقب راندن بقاياي نظام ساساني، و آخرين شاه آن از نهاوند تا مرو و سلطه بر قدرت تقريباً دست‌نخوردة ساساني توسط مسلمانان شد. مسلمانان در فتح نواحي شرق ايران نيز با مقاومت جدي نيروهاي محلي، به ويژه دهقانان مواجه نگشتند، بلكه از همكاري و كمك‌هاي آنها نيز بهره‌مند شدند. يزدگرد سوم كه پس از سقوط تيسفون به همراه نزديكانش آواره و گريزان گشته بود، تا واپسين روزهاي عمرش درصدد بازپس‌گيري تاج و تخت بود. وي در مدت ده سال سر‌گرداني، هر از چند گاهي سپاهي در مقابل مسلمانان مجهّز مي‌ساخت، ولي هيچ يك از اين تلاش‌ها به نتيجه نرسيد.

با عقب‌نشيني يزدگرد سوم به مناطق شرقي، مسلمانان با تعقيب وي، وارد بزرگ‌ترين و مهم‌ترين ايالت شرقي ايران، يعني خراسان شدند و شهرهاي آن را يكي پس از ديگري فتح كردند. يزدگرد كه در اين زمان از شهري به شهر ديگر گريزان بود و از شاهنشاهي عنواني بيش نداشت، سرانجام در سال 31 هجري (651 م) به علت خيانت حاكم شهر مرو، در يكي از دهكده‌هاي شهر به گونه‌اي خفّت‌بار توسط آسياباني به قتل رسيد و با مرگ وي، موجوديت سياسي ساسانيان خاتمه يافت.

 

تأمّلي بر عوامل پيروزي سپاهيان اسلام

ايران، قرن‌هاي متمادي از امپراتوري‌هاي قدرتمند دنيا به شمار مي‌آمد و شكست و انقراض آن امري ساده نبود. بي‌گمان، اين رويداد زمينه‌ها و بسترهايي داشت كه باعث غلبة لشكر مسلمانان بر ايرانيان گشت؛ وگرنه چگونه ممكن بود ارتش تعليم‌ديدة ايران، كه به لحاظ نظامي (نفرات و ادوات) برتري كامل بر سپاه اسلام داشت، مغلوب مسلمانان بي‌ساز و برگ و بدون ذخيره و تعليم گردد.

از برجسته‌ترين علل ناتواني ساسانيان در برابر مسلمانان، بحران حاكميت ايران در زمينه‌هاي مختلف بود كه در ادامه به تفصيل بيان مي‌گردد؛ اوضاع متشنّج و جامعة بحران‌زدة ساساني كار را براي مسلمانان آسان ساخته بود. نبود حكومت مركزي، از هم‌پاشيدگي سپاه ايران به ويژه پس از شكست نهاوند، كار‌شكني برخي فرمان‌روايان و تجزيه‌طلبي دهقانان، به برتري مسلمانان كمك فراواني كرد. تودة مردم نيز كه از ظلم و ستم ساسانيان به ستوه آمده بودند و از ظلم طبقاتي جامعة ساساني رنج مي‌كشيدند، وقتي با حمله مسلمانان روبه‌رو شدند، چندان مقاومتي از خود نشان ندادند؛ به ويژه آنكه در آيين مهاجمان، ايدئولوژي بزرگي يافتند كه براي آنها خوشايند بود.

نقش عوامل معنوي نيز در اقتدار سپاهيان اسلام بسيار قابل توجه بود كه متأسفانه برخي از وقايع‌نگاران، از آن چشم پوشيده‌اند و تنها، تزلزل ساختار جامعة حكومت ساساني را عامل برتري مسلمانان دانسته‌اند. مسلمانان در اثر تعليمات پيامبر اعظم? و كلام‌الله مجيد، با هم متّحد، منسجم و مصمّم بودند و زمينة مستحكم اعتقادي كه به دست تواناي رسول الله? بنيان گرديده بود، آنان را آمادة هرگونه فداكاري و جانبازي مي‌ساخت. همچنين پيامي كه توسط مسلمانان منتشر مي‌شد، مشروعيت سياسي قوي و جديدي در پي داشت كه رژيم‌هاي استبدادي را توان مقابله ايدئولوژيكي با آن نبود. بر همين اساس، بخش مهمي از پيشرفت و پيروزي مسلمانان، مرهون اعتقاد راسخ، انگيزة قوي و كوشش‌هاي خستگي‌ناپذير لشكر جان‌نثار اسلام بود.

 

علل گرايش ايرانيان به دين اسلام

دين اسلام با فتح ايران وارد اين سرزمين شد، ولي واقعيت آن است كه فاتحان مسلمان، اين دين (اسلام) را بر ايرانيان تحميل نكردند، بلكه مردم آزادانديش ايران، خود اسلام را پذيرفتند. بررسي مفاد اولين عهدنامه‌هاي صلح، ميان فاتحان مسلمان و بزرگان محلي ايران، حاكي از عدم اعمال سياست اجبار و زور در دعوت و جذب ملل شكست خورده در امر پذيرش دين اسلام، از سوي اعراب مسلمان است. از اين‌روي، گرچه فتح اسلام به وسيلة جنگ حاصل شد، اما نشر اسلام به زور جنگ نبود. ايرانيان وقتي با مباني ارزشمند اسلام آشنا شدند، به دين ديرينه خويش (زرتشتي)، كه ديگر پاسخ‌گوي نيازهاي آنها نبود، پشت كردند و آغوش خود را بر آموزه‌هاي پيامبر اسلام? گشودند.

در ادامه دو عامل اصلي گرايش ايرانيان به دين اسلام به تفصيل بيان مي‌شود.

نابساماني اجتماعي، سياسي و مذهبي جامعة عصر ساساني

از مطالعة منابع تاريخي چنين بر مي‌آيد كه همزمان با ظهور اسلام، جامعة عصر ساساني اوضاعي بسيار آشفته و نابسامان داشت و زمينه براي يك دگرگوني ژرف و اساسي در همة زمينه‌ها فراهم بود. بحران عظيمي تمام بخش‌هاي جامعه را فراگرفته بود. بحران سياسي كه از ساختار قدرت اين نظام سرچشمه مي‌گرفت، بازتاب و نتيجة عملكرد ضعيف پادشاهان، به‌ويژه پس از عصر خسروپرويز بود. نفوذ فوق‌العادة اشراف و مؤبدان زردتشتي كه پادشاهان براي تكيه دادن بر سرير سلطنت، نيازمند پشتيباني و حمايت آنها بودند، ساختار سياسي حكومت ساساني را از درون دچار تزلزل ساخته بود.

جنگ‌هاي تباه‌كننده و تأثيرات ناخوشايند آن بر اقتصاد كشور، سبب فشار فراوان بر اقشار فرودست مي‌شد؛ تبعيض‌هاي نارواي اجتماعي و سياسي كه حاصل فساد نظام طبقاتي بود، بر فقر و پريشاني مردم مي‌افزود و مردم همه اين بدبختي‌ها را از ناحية حكومت ساساني مي‌ديدند كه بر پاية دين و مذهب زردتشتي بنا گرديده بود. در واقع، نظام استبدادي حاكم بر جامعة ايران، ريشه‌هاي همگرايي ملت و دولت را خشكانده بود و حاكميت نظام طبقاتي، كه مزيت‌هاي اجتماعي و سياسي را در انحصار قشري خاص قرار داده بود، چنان فضاي رقّت‌باري را فراهم ساخته بود كه بيشتر مردم ايران دين اسلام و پذيرش آن را رهايي از بندهاي خويش مي‌ديدند. اما آن چيز كه بيش از همه ايرانيان را به قبول دين اسلام سوق داد، آشفتگي وضعيت مذهبي بود. اوضاع مذهبي جامعة عصر ساساني دچار چنان اختناقي بود كه حتي از آن به منزلة مهم‌ترين عامل آشفتگي اوضاع ايرانِ دورة ساسانيان ياد مي‌شود. بي‌گمان، اين عامل (نابساماني اوضاع مذهبي و انحطاط دين زردتشتي) از مهم‌ترين عوامل رويگرداني ايرانيان از دين زردتشتي و گرايش آنها به دين مبين اسلام است.

حكومتي شدن دين و جزمي شدن ساختار سياسي و اجتماعي سبب شده بود دين كاملاً در خدمت سياست قرار گيرد. دستگاه فاسد مؤبدان، اعمال و رفتارهاي شاهان ستم‌پيشه، نظام طبقاتي و كاستي جامعه عصر ساساني را توجيه مي‌كرد، در حالي كه اين وضيعت تودة جامعه را به ستوه آورده بود؛ تفّرق و تشتّت بين مؤبدن به بالاترين حد خود رسيده بود؛ آزار و اذيت مؤبدان و سختگيري آنان بر پيروان اديان ديگر، سبب ايجاد ديدگاهي بد نسبت به دين زردتشتي شده بود؛ زيرا اين نحوة نگرش، با نگاه تساهل و تسامح‌آميز كه قبل از آن در ايران جاري بود، مغايرت داشت. مؤبدان زردتشتي براي رسيدن به مقاصد شوم سياسي و اجتماعي خويش، اين مذهب را از سادگي و بي‌آلايشي نخستين آن خارج كرده، آن را چنان دچار دشواري و پيچيدگي ساخته بودند كه غالب مردم از اجراي مراسم ديني عاجز گشته بودند. بنابراين، خودكامگي، توسعه‌طلبي، سودجويي، جاه‌پرستي مؤبدان زردتشتي و اتّكاي آنان به ظواهر و تشريفات، اين دين را به مرحلة انحراف كامل رسانيده بودند. همچنين سختگيري‌ها، تهديدها و تحميل‌هاي مالي سنگين كه مؤبدان به عناوين گوناگون از مردم مي‌ستاندند، تودة مردم را از آنها رنجور و ناراضي و نسبت به ديانت زردتشتي، كه ديگر وحدانيت و برابري را در آن نمي‌ديدند، بد‌بين ساخته بود.

در چنين اوضاعي كه شالوده و بنيان ضعيف دولت ساساني رو به ويراني نهاده، و بحران‌هاي متعدد سياسي، اجتماعي، اقتصادي و به‌ويژه مذهبي سراسر جامعة ايران را فراگرفته بود، مجاهدان پرشور مسلمان روي به سوي ايران زمين نهاده و شريعت نجات‌بخش محمد? (دين اسلام) را بر ايرانيان عرضه كردند. آري، روح خسته و فرسودة ايراني كه در تنگناي مرگباري قرار گرفته بود، و راه فرار و پناه مي‌جست، با دين جامع و كاملي مواجه گشت كه نداي مساوات، عدالت و برابري سر مي‌داد و پناه مناسبي براي اين روح سرگردان و روان معنويت‌گراي ايراني بود. چنين بود كه ايرانيان ارمغان مسلمانان را با جان و دل پذيرا شدند و مسلماني را قبول كردند.

 

جاذبه‌هاي دين اسلام

برخي سعي كرده‌اند اسلام آوردن ايرانيان را انقلابي دروني جلوه داده، آن را تنها ناشي از نارضايتي مردم از فشار طبقاتي و تبليغات نارواي اجتماعي و اقتصادي اشراف و مالكان به شمار آورند و چنين القا كنند كه مردم ايران براي فرار از اين وضعيت، رو به آيين اسلام نهاده‌اند. اين گروه، با تأكيد بر عوامل ياد شده، جلوه‌هاي ارزشمند و جاذبه‌هاي دين اسلام را ناديده گرفته‌اند.

قدر مسلّم آن است كه گسترش وسيع و همه‌جانبة دين اسلام، معلول اعتقاد به حقّانيت اين شريعت انسان‌ساز بود. مكتب حيات‌بخش اسلام، مجموعه‌اي از قوانين و مقررات آسماني است كه مردم سعادت خويش را در اجراي آن مي‌ديدند. عامة مردم، ابتدا حقانيت دين اسلام را كشف كرده و سپس آن را پذيرفتند. استاد شهيد مرتضي مطهري مي‌نويسد: «حقيقت اين است كه علت تشيع ايرانيان و علت مسلمان شدنشان يك چيز است؛ ايراني روح خود را با اسلام سازگار ديد وگم‌گشتة خود را در اسلام يافت».

در ادامه، به برخي از مؤلفه‌ها و ويژگي‌هاي جذّاب دين اسلام كه ايرانيان را به پذيرش و قبول اين آيين سوق داد، اشاره مي‌كنيم.

 

برابري و مساوات

تأكيد بر شيوة مسالمت‌آميز مبتني بر عدالت و خيرخواهي با پيروان همة مذاهب آسماني و جامعه بشري، از مسائل با اهميت است كه در دين اسلام جلوة بسيار درخشاني دارد. عدالت‌خواهي و مساوات‌طلبي دين اسلام، نقش بسيار مهمي در جذب مردم ايران به سوي اسلام داشت. استاد مطهري در اين زمينه مي‌نويسد: «آن چيزي كه بيش از هر چيز ديگري روح تشنه ايراني را به سوي اسلام مي‌كشيد، عدل و مساوات اسلامي بود».

دين اسلام، هيچ‌گونه تمايز و تبعيض بر پاية طبقه و حرفه را در ميان افراد نمي‌پذيرد و مبلّغ و منادي نظريه اخوّت انساني است كه گسترة آن از محدودة مرزهاي سياسي و جغرافيايي فراتر مي‌رود؛ از اين‌روي، در فرهنگ جهان‌شمول اسلام، استثمار انسان و تجاوز از حدودي كه خداوند براي افراد بشر تعيين فرموده، مذموم و ناپسند است. بر اين اساس، نظام كاستي (طبقاتي) قديم ايران، در دين اسلام جايي نداشت؛ زيرا بر اساس مباني اسلامي، تمام ملّت‌ها و امت‌ها نزد خدا يكسان‌اند و شأن و مقام افراد نه بر اساس سابقة قومي، زباني و فرهنگي، بلكه بر اساس تقوا و درستكاري خود فرد تعيين و ارزيابي مي‌شود.

معرفي دين اسلام و وعده‌هاي عدالت و برادري كه در اولين گفت‌وگوهاي سفيران مسلمان مطرح مي‌شد، دل‌هاي بسياري از ايرانيان را به سوي اسلام منعطف ساخت. به همين دليل، لمبتون، سرعت و سهولت نسبي غلبه اعراب را به احتمال غالب، معلول اين حقيقت مي‌داند كه اسلام به عامّه مردم وعده مي‌داد كه آنها را ازآن اوضاع و احوال نكبت‌بار و طاقت‌فرساي اجتماعي رهايي خواهد داد.

طبيعي است كه مردم رنج‌كشيده و محبوس در قفس نظام طبقاتي، به چنين آموزه‌هايي علاقه نشان خواهند داد. آزادي از مفاسد، تعصّبات، تبعيضات و بي‌عدالتي‌هاي نظام طبقاتي دربارة قشرهاي پايين جامعه‌ـ كه حتي از حيوانات طبقات بالاي جامعه نيز پست‌تر تلقّي مي‌شدندـ نويد مي‌داد كه بدين‌وسيله نجات خواهند يافت. بدين ترتيب، اصل برابري و مساوات‌خواهي دين اسلام، گروه‌هاي فرودست و رنج‌كشيده را شيفته خود كرد و آنها را فوج‌فوج به سوي اين دين الهي كشاند.

 

سادگي و بي‌آلايشي

از ديگر ويژگي‌هاي ايدئولوژي اسلامي كه موجب جذب تودة مردم ايران به اسلام شد، سادگي و سهولت احكام آن بود. تصلّب و قشري‌نگري مذهب زردتشتي همراه با رسوم و آيين‌هاي خشك و خسته‌كننده كه از احكام و مقررات مذهبي رنج‌آور و بيهوده سرشار شده بود، از دلايل مهم گرايش ايرانيان به اسلام قلمداد شده است.

مباني دين اسلام، ساده و درخور فهم همگان، به‌ويژه طبقات پايين جامعه بود و از دستگاه خداپرستي آيين‌هاي ديگر مانند اهورامزدا و اهريمن و ايزدان ديگر و فلسفة پيچيدة مذاهب نوظهور مانند مانويت براي مردم ملموس‌تر بود. بدين ترتيب، اصل اعتقادي توحيد كه همگان را از سردرگمي در اين وادي خارج مي‌ساخت، از عوامل مهم گسترش اسلام محسوب مي‌شد.

دين اسلام با بيزاري از انديشه‌هاي ناروا و نادرست و سنـّت‌پرستي، و نيز اصرار بر ارج نهادن بر امور معنوي، شالوده‌اي نوين و مقرون به دموكراسي در برابر سنّت‌پرستي و كهنه‌پرستي ايراني عرضه كرد. اسلام، سادگي را جانشين پيچيدگي، توحيد را جانشين تعدّد الوهيت و تثليث، بشريت بشر را جانشين الوهيت بشر، حقيقت‌طلبي و علم را جانشين خرافات، و عقايد ساده و محكم ديني را جانشين منازعات و مجادلات مذهبي كرد.

اسلام نه‌تنها از نظر اعتقادي ساده و آسان بود، بلكه در عمل نيز به هيچ وجه پيچيدگي مذاهب ديگر را نداشت؛ در واقع، هم شيوة تدين به آن آسان است و هم احكامي كه تشريح كرده سهل مي‌باشد. اعمال عبادي اسلام، ساده و بدون تشريفات برگزار مي‌شد و از پيچيدگي، تضاد و ناباوري اعتقادات گذشته خبري نبود. شرايط پذيرفتن دين جديد هم به قدري ساده جلوه مي‌نمود كه هر تازه‌واردي را به شگفتي مي‌انداخت.

 

تساهل و تسامح

آزادي ديني و آزادانديشي مسلمانان، از مهم‌ترين عوامل استقبال ايرانيان از دين اسلام بود. شواهد فراواني وجود دارد كه احترام اسلام و مسلمانان را به آزادي عقيده و دين و مخالفت آنها را با تحميل دين بر ديگران بازگو مي‌كند. مسلمانان با تكيه بر انديشة «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي» (بقره: 256)، هيچ كس را با ناخوشايندي و زور مجبور به پذيرش دين اسلام نمي‌كردند؛ بلكه اين عمل را زشت مي‌دانند.

مسلمانان در مناطقي كه فتح مي‌كردند به كافران فرصت مي‌دادند تا اسلام را قبول كنند. بر اساس مباني دين اسلام، پيروان اديان ديگر نيز مي‌توانستند با پرداخت مبلغ معيني ماليات سالانه به عنوان جزيه، بر دين سابق خويش باقي بمانند. اين گروه كه «اهل ذمّه» خوانده مي‌شدند، اجازه داشتند در برابر تعهداتي، با آزادي و امنيت كامل در قلمرو مسلمانان به اجراي مراسم و آداب مذهبي خويش بپردازند. افزون بر اين، همة معابد و اماكن مذهبي آنان مورد احترام جامعه اسلامي قرار مي‌گرفت. ذمّيان، نه تنها از آزادي‌هاي اسلامي برخوردار بودند، بلكه از مهرباني، بلندنظري و انسان‌دوستي مسلمانان نيز بهره‌مند مي‌گشتند. در برابر اين آزادي‌ها و امتيازات، آنها مي‌بايد برخي اصول و قواعد را رعايت مي‌كردند.

قانون حفظ دين و عقيده در برابر پرداخت جزيه، به مرور بسياري از ذمّيان را به دين اسلام متمايل كرد. آنان كه در برخورد اوليه با اسلام، قبول جزيه را بر قبول اسلام ترجيح داده بودند، به‌تدريج كه با مباني دلنشين دين اسلام و مناسبت عقايد اسلامي با اعتقادات خود آشنا شدند، جذب اين دين گشتند؛ به گونه‌اي كه در قرن دوم هجري، جز عده‌اي معدود، عامة مردم آيين مسلماني را پذيرفته بودند.

 

امتيازهاي اجتماعي و اقتصادي

مسلمانان براي ترويج و اشاعة دين اسلام، از هيچ كوششي فروگذار نبودند؛ به همين دليل، امتيازهاي فراواني به قبول‌كنندگان اين دين اعطا مي‌كردند. قبول اسلام، شخص نومسلمان را علاوه بر بهره‌مندي از برخي امتيازهاي اجتماعي (مانند آزادي ازدواج با زنان مسلمان، آزادي حمل اسلحه و پوشيدن لباس عامه)، از پرداخت جزيه نيز معاف مي‌ساخت.

احتمال مي‌رود همين تدابير و مزاياي اقتصادي و اجتماعي پذيرش دين جديد بود كه دهقانان را ترغيب مي‌كرد كه بدون مقاومت قابل‌توجهي، در برابر لشكر اسلام سر تسليم فرود آورند و در قبول آيين جديد، آمادگي بيشتري نشان دهند. صنعتگران، پيشه‌وران، كشاورزان و به طور كلي طبقات پايين و متوسط جامعه، كه بيش از همه در فشار بودند، با رغبت بيشتري اسلام را پذيرفتند. ريچارد بولت اشاره مي‌كند كه در ميان بخش‌هاي مختلف اجتماعي ايران (در دورة امويان)، دو گروهِ اسيران جنگي و افراد طبقات پايين جامعه، بيش از همه تمايل به اسلام داشتند. مشكل مالكيت زمين‌هاي كشاورزي، نظر مساعد بسياري از كشاورزان را به دين اسلام جذب مي‌كرد؛ زيرا اين گروه‌هاي فرودست، خود مالك زمين مي‌شدند و ماليات بسيار اندكي در برابر مالكيت زمين مي‌پرداختند كه قابل مقايسه با ماليات عصر ساسانيان نبود.

دبيران و مستوفيان نيز گروهي بودند كه براي حفظ جايگاه خود در امور اداري كشور، بي‌درنگ به سوي پيروزمندان مسلمان رفتند و آيين مسلماني را پذيرفتند. در مراحل بعدي، بازرگانان و تجار بودند كه به شكلي خود را با وضعيت جديد منطبق ساختند. با توسعة فتوحات مسلمانان، قلمرو اسلامي بسيار وسيع گشت و اين در حالي بود كه رسوم مدني و تجاري اسلام نيز امتيازاتي به پيشه‌وران و بازرگانان مي‌بخشيد؛ در حالي‌كه احكام فقهي زردتشتي آنان را در تنگنا قرار مي‌داد.

در پايان ذكر مطلبي ضروري است كه خود بيانگر عشق ايرانيان به اسلام حقيقي مي‌باشد؛ روند پذيرش اسلام در ميان ايرانيان تا پايان عصر خلفاي راشدين (40ه‍.) چشمگير بود، ولي پس از آن با روي كار آمدن خلفاي اموي، اين روند رو به كندي گراييد. ايرانيان پذيراي اسلامي بودند كه در آن، اصول ارزشمندي مانند مساوات و برابري و عدالت و... مطرح بود؛ اما وقتي امويان بر سرير دستگاه خلافت تكيه زدند و خلافت را به ملوكيت تبديل و شعارهاي جاهلي مانند برتري عرب بر عجم را زنده كردند، ديگر آن روح آزادمنش ايران نمي‌توانست چنين حكومت و دين تحريف شده‌اي را پذيرا باشد. سياست‌هاي غلط و جاهلي خلفاي اموي در امور سياسي و اداري، و برخوردهاي نامناسب سرداران و لشكريان خلافت بني‌اميه (با تأكيد بر قوم‌محوري نه اسلام‌محوري)، سبب شد گرايش روزافزون ايرانيان به دين اسلام كه تا تصرف خراسان استمرار داشت، دچار رخوت و سستي شود. به همين دليل، مردم مناطقي مانند ماوراءالنهر كه در عهد خلافت بني‌اميه به تصرف اسلام درآمدند، تا مدت‌ها بر اعتقادت و سنت‌هاي قديمي خويش پاي‌بند مانده و بسيار دير به آيين اسلام در آمدند.

 

نتيجه

دين اسلام در جزيرةالعرب ظهور يافت، ولي در آنجا محصور نماند و آموزه‌هاي حيات‌بخش آن، در مدت كوتاهي بر بخش گسترده‌اي از عالم از جمله ايران‌زمين پرتو افكند. جامعة ايران كه از درون ـ به ويژه در حوزه ديني و فرهنگي ـ دچار انحطاط گشته بود، انتظار ديني را مي‌كشيد كه با تمسّك به آن، خويشتن را از اسارت اعتقادات خرافي دين تحريف‌شدة زردتشتي و ستم‌هاي اجتماعي و اقتصادي اشراف و موبدان ساساني نجات بخشد. با ورود اسلام، اين انتظار به سرآمد؛ آموزه‌هاي انسان‌ساز، انديشه‌هاي نوين و ديگر جذّابيت‌هاي مكتب حيات‌بخش اسلام، به ويژه مساوات‌جويي و عدالت‌محوري آن، اشتياق ايرانيان را ـ كه تشنة عدالت اجتماعي بودند ـ به دين اسلام دوچندان ساخت. اين عوامل به همراه مؤلفه‌هاي ديگري مانند سادگي و بي‌آلايشي، تساهل و تسامح، امتيازهاي اجتماعي و اقتصادي دين اسلام، سبب شد اين شريعت مقدس در مدت كوتاهي در قلوب مردم ايران جاي گيرد و بدين شكل امپراتوري بزرگ باستاني ايران، به عنوان بخشي از دارالاسلام محسوب شود.

منبع:http://sanandaj.womenhc.com



:: برچسب‌ها: مقاله , در , مورد , اسلام , مقاله , در , مورد , اسلام , اسلام , ایران , قران , روزه , اسلام , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : میلاد راجی
تاریخ : جمعه 4 مهر 1393
مقاله در مورد روزه

lox ramadann روزه و فواید آن

روزه چیست؟

روزه (Fast ) به معنای کم خوردن نیست ، بلکه به معنای خودداری از خوردن، آشامیدن ، داشتن روابط جنسی، سخن گفتن و بالاخره پرهیز از کار کردن در فرهنگهای مختلف به نام ” روزه داری” شده است.در میان بومیان استرالیا بر هر زنی واجب بوده که پس از فوت شوهرش به تناسب از چند روز تا یکسال روزه بگیرد و سخن نگوید. روزه در دیانت یهود قبل از مسیحیت بود چنانچه حضرت مریم نیز بر طبق آیات نذر می نماید روزه بگیرد و با احدی سخن نگوید.
صائبی ها و مانویان و مسیحیان از بعضی خوردنیها اجتناب می کنند و ما مسلمانان از خوردن و آشامیدن خودداری می کنیم. و دستورات دیگری نیز در این رابطه هست که البته با منع از خوردن همین مقدار ماده غذایی که امعاء و احشاء را به فعالیت وادار می نماید، هدف از روزه حاصل نمی شود.

روزه در دیگر ادیان
روزه گرفتن از عبادات یهودیان بوده‌است که چندین بار در تنخ یهودی یا عهد عتیق به آن اشاره شده‌است. موسی پیش از دریافت الواح عهد از یهوه، چهل شبانه‌روز در کوه سینا روزه گرفت و از خوردن و آشامیدن پرهیز کرد. داوود در هنگام بیماری پسرش از بت‌شابع زن اوریا، روزه گرفت.یهوشافط پس از پیروزی یهودیه بر موآبی‌ها و عمونیان چهل روز روزه گرفت. یوئیل و یونس نیز برای دور کردن خشم خدا به مردم دستور به روزه گرفتن دادند. مردخای و استر نیز از دیگر از شخصیت‌های عهد عتیق هستند که پس از فرمان هامان وزیر اخشورش برای قتل‌عام یهودیان چندین شبانه‌روز روزه گرفتند.
یهودیان همچنین در روز تیشا بآو یا «نهمین روز از ماه عبری آو» که روزی است که معبد اورشلیم دو بار و در سالهای ۵۸۶ قبل از میلاد و ۷۰ میلادی، تخریب شد، به روزه داری می‌پردازند. این روز «شوم‌ترین روز تاریخ یهود» شناخته می‌شود.

روزه از نظر علمی

ارتباط بین دین با علم، ارتباطی ناگسستنی است. چرا که خداوند متعال پدید آورنده آن می‌باشد و با آفرینش کون و مکان، ظهور و بروز علم در کنار دین نیز ضروری می‌نماید. بنابراین هم دین و هم علم، دو حقیقتی هستند که به ثبوت آفرینش منجر می‌شوند. خداشناسی دینی که از زبان اولیای الهی تبیین شده با خداشناسی طبیعی و کیهانی که از زبان دانشمندان بیان شده است هر دو دارای مقبولیت و رواج می‌باشد.

در اینجا به تقارن دیدگاههای دینی و علمی درخصوص علت و فلسفه وجود و وجوب روزه می‌پردازیم. روزه و روزه‌داری نه تنها به خاطر تأمین سلامت و صحت بدن آدمی حائز اهمیت می‌باشد، بلکه موجب تأمین سلامتی روح و جان نیز هست.

چرا که انسان موجودی است سه بعدی، دارای بعد روح ،‌جسم و ذهن و هر سه بعد با یکدیگر موجب معنی یافتن وی می‌شود. به عبارت دیگر چنانچه عقل و لزوم سلامتی جسمی آدمی حکم کند، همان نیز به لزوم سلامتی روح حکم می‌نماید و انسانی که به دنبال سلامتی روح خویش در کنار جسمش نباشد نمی‌توان از او به عنوان انسانی سالم و تکامل یافته یاد نمود. بنابراین در مورد روزه که یکی از واجبات دینی است، می‌توان گفت: «که روزه‌داری عبارت است از اجرای یک برنامه مذهبی بهداشتی کامل جسمی و روحی »

در این مقاله هدف، اهمیت روزه از نظر علمی و اخلاقی است. پروفسور «الکسی سوفورین» می‌گوید : « جسم به هنگام روزه به جای غذا از مواد داخلی استفاده می‌کند و آنها را مصرف می‌کند و مواد کثیف و عفونی که در جسم هست و ریشه و خمیره بیماری است، از بین می‌رود و بدین طریق روزه سبب بهبودی همه بیماری‌ها است. از این رو جسم خود را به وسیله روزه از داخل نظیف و پاکیزه می‌کند.»

بنابراین روزه داری باعث هضم چربی‌های ذخیره در بدن، دفع سموم فلزی و غیر فلزی وارده از محیط اطراف، ایجاد اعتدال بیولوژیکی و شیمیایی بدن و … می‌گردد. به قول یکی از دانشمندان روم باستان : «اولین بیماری، مربوط به پرخوری بود و نخستین درمان نیز روزه‌گیری است.»

دکتر «اتوبوخنگر» در سخنرانی خویش به سال ۱۹۶۵ در یک کنگره پزشکی که در بغداد و به میزبانی انجمن پزشکی عراق برگزار گردیده، به بیان اهمیت روزه پرداخته است. وی در این سخنرانی نتیجه مثبت چهل و پنج سال روزه درمانی مریضان خود که بالغ بر پنجاه هزار نفر بوده‌اند را ارائه نموده است و آنچه که در این سخنرانی قابل توجه است، اینکه معمولاً روزه درمانی وی چهارهفته طول می‌کشیده است. یعنی تطابق و تساوی زمانی آن با یک ماه روزه‌داری. آنچه مهم و قابل توجه است این همان زمانی است که در قرآن برای روزه‌داری از آن یاد شده است. یعنی یک ماه تمام روزه‌داری برای تکامل روح و صحت جسم. بر اساس فرمایش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم که « المعده البیت الداء و الحمیه هی الدواء» یعنی : «معده آدمی کانون بیماری‌ها است و پرهیز و امساک نیز داروی و بهترین روش درمان بیماری‌ها است.»

وی می‌گوید: «بهترین درمان بیولوژیکی این است که به وسیله دفع مواد مضر و تجویز علاج طبیعی، نیروهای درمان کننده یک ارگانیسم یا یک موجود زنده را طوری آزاد کنیم که وقتی بسیج شدند، بیماری‌های مزمن و حاد را شکست بدهند. ما در روش درمان سعی می‌کنیم سلامت پایدار و کامل را در همان زمانیکه طبیعت برای این گونه نوسازی لازم دارد بازگردانیم. درمان بیولوژیکی و مخصوصاً روزه، به بهترین وجه این خواسته را برآورده می‌سازد.»

البته وقتی یک انسان موحد روزه می‌گیرد، منظور و مقصود او جز طاعت امر الهی نیست که از آن می‌توان به ایمان وفاداری و ایمان فرمانبرداری یاد کرد. یعنی صداقت و ثبات قدم در انجام واجبات الهی. همچنین شاید این وهم در برخی حاصل شود که چرا روزه‌داری؟

اما خداوند متعال با امر به بندگان خود، به روزه‌داری، مسرت روحی و فیزیکی را به آنها اعطا نموده است. این امر هیچ گونه دخالت غیر طبیعی و مصنوعی در کارکرد صحیح و مرتب بافتها و اندامهای بدن آدمی ندارد. بلکه روزه داری همان کمال مطلوب رسیدن به اعمال مرتب و صحیح تمام اجزا و اندام آدمی و نیز کمال روحانی او است.

«هنری دیل» در یکی از سخنرانی‌های خود از پیروزی‌های چهل ساله اخیر علم درمان شناسی سخن گفته و به کشف سرم های پادزهری و واکسنها و هورمون‌ها و انسولین و آدرالین و تیروکسین و غیره و ترکیبات آلی آرسنیک و ویتامینها و مواد تازه دیگری که با سنتز حاصل شده و برای تسکین درد یا تحریک اعمال ناکافی بدن سودمندند، همچنین به بناهای عظیم آزمایشگاه‌های صنعتی و کارخانجات دارویی اشاره کرده است.225px Alexis Carrel 02 روزه و فواید آن

مرحوم «پروفسور الکسیس کارل» در بیان این پیشرفتها می‌گوید: « بدیهی است که این همه پیشرفتهای شیمی فیزیولوژی اهمیت زیادی دارند و برای ما رفته رفته اعمال پوشیده بدن را روشن می‌سازند و طب را بر پایه محکم و صحیحی می‌گذارند، ولی آیا می‌توان از هم اکنون آنها را چون پیروزی بزرگ آدمی در تأمین سلامتی تلقی کرد؟ بعید به نظر می‌رسد.»

آنچه مهم است اینکه، سلامت مصنوعی موجبات ارضای روحی و روانی انسانی امروزی نیست و اغلب آزمایشهای مکرر طبی بعضاً باعث خستگی روان انسان‌ها گردیده است. اکثر داروها و درمان‌ها گران تمام می‌شود و نتایج زیادی هم به بار نمی‌آورد. جامعه صنعتی امروز علاوه بر ازدیاد امراض فیزیکی و روحی آدمی، موجبات سلب نشاط، آرامش و قدرت جسمی و روحی او را فراهم نموده است: و این همه معضلات و مشکلات جز با روی آوردن به انجام امور دینی در کنار علم میسر نمی‌گردد.

نکته دیگر اینکه بین روزه‌داری با خودداری از تغذیه، تفاوت است. روزه‌داری در معنای علمی آن رعایت کلیه اصول اساسی مربوط به تغذیه صحیح در زمانی خاص و پرهیز و دوری از خوردن و آشامیدن در یک فاصله زمانی خاص دیگر می‌باشد که هیچ تأثیری بر کم شدن فهم و قوای شعوری انسان ندارد ولی خودداری از تغذیه یا به عبارتی گرسنگی در انسان، موجب پائین آوردن راندمان ذهنی و عقلی او می‌شود . چون گرسنگی و خودداری از تغذیه در ساعات شبانه‌روز به صورت نامنظم و غیر‌اصولی ممکن است انجام پذیرد.

یکی از مشکلات حاصله بیولوژیکی در وجود انسان، ظهور و حرکت فزاینده سموم متابولیکی است که به مرور موجب مسموم شدن بافتها و اندام آدمی می‌گردد. سموم متابولیک که نقش تعیین کننده‌ای در شیوع بیماری دارند، اکثراً از متابولیسم پروتئین پدید می‌آیند . اما متابولیسم کربوهیدراتها چون اسید لاکتیک، نیز این سموم را تولید می‌کنند. این مواد باید به روش طبیعی دفع شوند، که یکی از عمده ترین روشهای طبیعی دفع این مواد زاید، روزه‌داری می‌باشد .

به عبارت دیگر تفاوت بین گرسنگی و با روزه‌داری عبارت است از : گرسنگی نوع اجبار و اعتراض داخلی به وجود می‌آورد که موجب اختلال در سلسله اعصاب مرکزی و وجود اختلال در عروق (جریان خونی و رگ‌ها ) و دیگر اندام و بافتهای شخص گرسنه می‌شود ولی روزه‌دار چون با اختیار خود و اطاعت از اوامر الهی اقدام به امساک و پرهیز از خوردن و آشامیدن می‌نماید، بنابراین علم و آگاهی (وضع فکری) او به این امر موجب هدایت کارکردی (اعمال متابولیک) تمام بدن وی می‌گردد.

پژوهش‌های وسیع یک کلینیک روزه‌گیری نشان می‌دهد که بیماری «پارادنتوز» به هنگام گرسنگی بسیار، وخیم می‌شود ولی در موقع روزه خوب می‌شود. همچنین آسیب «میوکارد» را می‌توان در اثر افزایش جریان خون و منبع اکسیژن ماهیچه قلب تسکین داد. این موضوع را می‌توان با گرفتن نوار قلب به نحو آشکار نشان داد.

تفاوت دیگری که دکتر «اتوبوخنگر» بین گرسنگی با روزه‌داری بیان می‌کند: در پایان (زمان) روزه درمانی (روزه‌داری) افزایش تنوس (خاصیت انقباض عضلات) میو کارد، در عکسبرداری از قلب مشهود است. هنگام ضعف ناشی از گرسنگی، ورم «اودما» ایجاد و تشدید می‌شود و موجب پدید آمدن ورم و رسوبات «لیپوفیل دیستروفی» و تراکم چربی در بافت‌ها می‌شود. هنگام روزه گرفتن رسوبات چربی و ورم «ادوما» کاهش می‌یابد، یا به کلی از بین می‌رود و گرفتن رژیم مناسب در پایان(زمان) روزه، اثر درمانی روزه را افزایش می‌دهد.

اما با توجه به تبیین تفاوت بین گرسنگی یا روزه‌داری، آنچه که در ادامه قابل بیان است، فواید و مزایای عمده روزه‌داری می‌باشد.

تولیدات فاسد شونده بدن در سه یا چهار روز اول روزه داری، ممکن است بحران تازه‌ای با ایجاد تپش قلب، ضعف و سرگیجه‌های موقت در وضع مزاجی روزه‌دار پدید آورد. ولی این حالات قابل تحمل است و جای نگرانی نیست. گاهی ممکن است جوش‌هایی در سطح بدن ظاهر شود، زبان بار پیدا کند، دهان و پوست بدن بوی بد بدهد. بعضی اوقات (در برخی افراد ممکن است) تب خفیف و ادرار غلیظ عارض شود، مثل این است که عمل دفع مواد زاید بدن تشدید گردیده است. در این هنگام میزان شیره «ایندیکان» و چربی«گزانتول» در خون بسیار بالا می‌رود و دفع این مواد (هنگام روزه) از طریق ادرار به ده برابر می‌رسد.

به بیانی دیگر در روزه ابتدا گرسنگی و گاهی نوعی تحریک عصبی و بعد ضعفی احساس می‌شود ولی در عین حال کیفیت پوشیده‌ای که اهمیت زیادی دارند به فعالیت می‌افتند. قند کبد به خون می‌ریزد و چربی‌هایی که زیر پوست ذخیره شده‌اند و پروتئین‌های عضلات و غدد و … سلول‌های کبدی آزاد می‌شوند و به مصرف تغذیه بافتها می‌رسند.

بالاخره تمام اعضا مواد خاص خود را برای نگهداری تعادل محیط داخلی و قلب، قربانی می‌کنند و به این ترتیب روزه تمام بافتهای بدنی را می‌شوید و آنها را عوض می‌کند. دکتر «ژان فروموزان»، روش معالجه روزه‌ای را به شستشوی احشاء تعبیر می‌کند که روزه‌دار در آغاز روزه‌، دارای زبانی باردار است، عرق بدنی زیاد دارد، دهان بو می‌گیرد‌، گاه آب از بینی راه می‌افتد و این‌ها علامت شروع شستشوی کامل بدن است. پس از ۳ تا ۴ روز بو برطرف می‌شود، اسید اوریک ادرار کاسته شده و شخص احساس سبکی و خوشی خارق‌العاده می‌کند در این حال اعضاء هم استراحتی دارند.

از دیگر فواید روزه‌داری (همانگونه که در قبل آمد) هضم چربی‌های ذخیره بدن، دفع سموم فلزی وارد شده به بدن از محیط اطراف، برقراری اعتدال بیولوژیکی و شیمیایی در بدن و … می‌باشد، که اختصاراً به بیان هر یک از آنها می‌پردازند.

همانگونه که می‌دانید مواد غذایی که در طی شبانه روز وارد بدن می‌گردد، دو وظیفه اصلی در بدن دارد: یکی تأمین احتیاجات بیولوژیکی و شیمیایی بدن است که بر اثر فعالیت‌های روزانه در بدن به مصرف رسیده و دیگری تأمین دمای غریزی بدن و ایجاد نیروی محرک لازم برای فعالیتهای درونی و بیرونی آن است.

پس، هر فردی به دو منظور فوق نیاز به مصرف مقداری معین پروتئین، چربی، مواد قندی، ویتامین‌ها ، کربوهیدراتها و آب دارد ولی در عمل آدمی نمی‌تواند مطابق نیازهای بدن خویش مواد غذایی مورد نیاز روزانه را استفاده نماید. چرا که برخی از فعالیتهای روزانه وی از قبل غیر قابل پیش بینی می‌باشد . بنابراین امکان زیاده یا نقصان وجود مواد آلی و معدنی در بدن می‌باشد که هر کدام موجب ایجاد خلل در بافتها می‌شود.

ولی آنچه بعضاً در مصرف مواد غذایی روزانه در اکثر قریب به اتفاق افراد اتفاق می‌افتد، ورود مواد غذایی مازاد بر احتیاج در بدن است که به صورت قند و چربی در بافت‌های مختلف بدن جمع و ذخیره می‌شود.

 

قند در بدن یا به صورت قند فعال (گلوکز) است که آماده احتراق و ایجاد نیرو است و یا اینکه به شکل غیر فعال و ذخیره‌ای (گلیکوژن) می‌باشد که به صورت مولکولهای درشت‌تری در بدن ذخیره شده و در صورت لزوم تبدیل به گلوکز می‌شود. تنها عضوی از اعضای بدن که بیشتر از سایر اعضا اقدام به ذخیره سازی مواد زاید می‌نماید، کبد است. در مواقعی که بدن نیاز به گلوکز داشته باشد قند ذخیره در کبد به گلوکز تبدیل شده و وارد خون می‌شود تا پس از سوختن، انرژی لازم را در بدن ایجاد نماید. البته باید توجه داشت که قند مازاد بر نیاز بدن، پس از تغییرات چندی در بافتها تبدیل به چربی شده و ذخیره می‌شود، از طرفی به علت اینکه قند ذخیره شده در بدن کودکان و افراد مسن کمتر از افراد جوان و بالغ می‌باشد و باعث بروز زودرس گرسنگی و پائین آمدن مقاومت بدن آنها می‌شود بدین خاطر در دین مبین اسلام روزه بر این قشر واجب نیست.مریضان و مسافران و اطفال و پیران فرتوت و زنان باردار از روزه معافند.

 روزه و فواید آن

دکتر بوخنگر می‌گوید: « متأسفانه افرادی هستند که تصلب شرائین در آنها به صورت زودرس شروع می‌شود. چنین افرادی قدرت واکنش در برابر انگیزه روزه درمانی ندارند، اما خوشبختانه عده زیادی از افراد مسن هستند که قدرت واکنش آنها خوب است. مسلماً نمی‌توانیم بگوئیم که همیشه سن واقعی با سن بیولوژیکی بدن برابر است.»

اما چربی‌ها که مصرف آنها هم باعث ایجاد انرژی در بدن شده و هم باعث به وجود آوردن برخی اسیدهای چرب در بافتهای بدن می‌شود. ولی مصرف چربی مازاد بر نیاز بافتها در هر روز به تدریج موجب تراکم و سفت‌تر شدن آنها در اعضای بدن می‌گردد که علاوه بر بروز بیماری چاقی، موجب بروز بیماریهای عروقی از قبیل تصلب شرائین و انسداد عروق خونی که در نهایت چه بسا منجر به سکته‌های مغزی و قلبی شود، می‌گردد. بنابراین یکی از برکات ماه مبارک رمضان و روزه‌داری در این ماه (علاوه بر آثار تربیتی و معنوی آن) باعث می‌شود که چربی‌های اضافه بدن شخص روزه دار مصرف بشود و بعد اگر مجدداً چربی‌هایی جای آنها را در ماه‌های بعد بگیرد تازه و غیر متراکم باشد.

تجمع چربی در اعضای مختلف مانع کار و فعالیت طبیعی و آزاد عضو شده و بیشتر از حالت عادی عضو را به زحمت می‌اندازد، مانند تجمع چربی در اطراف قلب که کارش را سنگین کرده و آن را تحت فشار قرار می‌دهد. ذرات چربی دور اعضا علاوه بر سایر عوارض مانند بیماری‌های قلبی و غیره، چون قادرند بعضی از سموم آلی (مانند d.d.t)را در خود جذب نمایند، بنابراین نقش اساسی را در بعضی از مسمومیتهای حرفه‌ای (مسمومیتهای ناشی از شغل و پیشه) بازی می‌نماید.

یکی دیگر از فواید روزه‌داری، دفع سموم وارده به بدن می‌باشد. از آنجائیکه انسان در طی دوران حیات خود به صورت مستقیم در تماس با مواد سمی و مضر خارجی می‌باشد که این سموم غالباً موجب مسمومیتهای خفیف و به تدریج مزمن می‌شود.

با توجه به این که ذرات بی‌شمار و بی‌نهایت ریزی از عناصر و مواد شیمیایی دائماً در فضا معلق بوده و هوا را آلوده می‌نماید و این همان هوایی است که در هر دقیقه هر کسی چندین لیتر از آن را فرو برده و از طریق ریه‌ها وارد خون می‌کند، آدمی در هر دقیقه ۱۶ نفس می‌کشد، هر تنفس یک دم و یک بازدم معمولی دارد که شمارش، نوع و مقدار هوایی که وارد و خارج می‌گردد، معین بوده و خودکار و اتوماتیک انجام می‌گیرد ولی تنفس عمیق سبب می‌شود نزدیک به دو لیتر هوا که ۱٫۵ لیتر بیشتر از هوای دم عادی است و به نام هوای تکمیلی وارد ریتین گردد و در بازدم شدید و عمیق باز ۳٫۵ لیتر هوا که مجموعه‌ای از بازدم عادی و هوای اندوخته است، به نام ظرفیت حیاتی از دهان خارج می‌شود و چون در بازدم بسیار عمیق هم ششها نمی‌تواند کاملاً روی هم جمع کند، لذا حدود یک لیتر هوا به نام هوای همیشگی در ریه‌ها باقی می‌ماند. از این رو هرگز نمی‌توان اهمیت تغییرات هوا و مخصوصاً آلودگی آن را با مواد مضر و نامأنوس نادیده گرفت به خصوص اگر از آخرین نظریات متخصصین و دانشمندان رشته‌های مختلف طبی و بهداشتی دایر بر ازدیاد امراض مختلف ناشی از آلودگی هوا درمیان شهر نشینان و ساکنین مناطق صنعتی با خبر باشیم.

از طرفی باید توجه داشت که اجسام در شیمی ممکن است دارای یکی از سه خاصیت شیمیایی مختلف زیر باشند: یا دارای خاصیت اسیدی هستند (مثل جوهر نمک موجود در سرکه، جوهر گوگرد و تمام مشتقات شبه فلزی که پس از مجاورت با آب اثر اسیدی از خود نشان می‌دهد.) و یا دارای خاصیت قلیایی می‌باشند (مانند: آهک زنده یا مرده، سنگ قلیا و آمونیاک) و یا اجسامی خنثی به شمار می‌روند (مانند نمک طعام) که بنا به اقتضای محیطی و مکانی ممکن است انسانها در طی شبانه روز به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با مواد و اجسام مختلف در تماس باشند که باعث ورود سموم فلزی به بدن می‌باشد.

این سموم یا به صورت املاح فلزی محلول در مایعات (به ویژه آب) و یا به صورت ذرات معلق (گازهای سمی) می‌باشد که در تماس آدمی (مستقیم و غیر مستقیم) با آن در نهایت وارد خون می‌شود که مقداری از این سموم دفع شده و مقداری دیگر جذب خون می‌شود و به مرور موجب بروز بیماریهای خونی و … می‌گردد. اینکه اسلام تأکید می‌کند که در هنگام روزه‌داری تنفس و فروبردن دود و بخار غلیظ یکی از مبطلات روزه است بدین خاطر است که اثرات سوء سمی ذرات معلق در هوا زیاد می‌باشد. بنابراین روش درمانی، منحصر به فرد در این زمینه‌ها ،‌عبارت است از: ایجاد تغییرات اساسی در وضع بیولوژیکی و حالت فیزیکی و شیمیایی محیط خون و نسوج (بافتها) و سلولها، که آن نیز در حال سلامتی منحصر به حال روزه‌داری است. تغییراتی که در حال روزه‌داری از لحاظ بیولوژیکی و حالت فیزیکی و شیمیایی در خون و در نتیجه در سلولها و بافتها حاصل می‌شود، شرایط فیزیکی و شیمیایی خون را تغییر داده، بالاخره منجر به حل سموم فلزی رسوب شده در اعضاء و دفع آنها از راه کلیه‌ها می‌گردد، که وقتی این تغییرات به مدت طولانی و با دو تناوب مشخص (در حال ناشتایی و افطار کردن) انجام پذیرد، مؤثر خواهد بود.
چرا سی روز روزه می گیریم ؟

سالی چند روز روزه شدن و گاهی در یک ماه یک یا چند روز را انتخاب کردن مدت روزه داری است که امروز جهانیان هر کدام بنحوی آنرا پذیرفته اند.در بین مسلمانان روزه واجب هر ساله در انحصار ماه رمضان است که تقریباً سی روز می شود.
بندیکت (Benedict) دانشمند فیزیولژی یک دوره روزه را سی و یکروز دانسته می گوید در این مدت در ترکیب خون هیچگونه اختلاطی بهم نرسیده و آن نوری که در بعضی از روزه داران دیده می شود یک حالت جوانی و نشاطی است که برای روزه داران رخ می دهد.
دکتر ژان فروموزان(Jean Fromosan) می گوید ذخایر کلیکوژن کبدی و پروتئین خون و ذخیره چربی که در مرد سی درصد و در زن بیست درصد است برای یک ماه بدن کافی است.
دکتر الکسیس کارل در باره روزه مطالبی دارد تا آنجا که می گوید با روزه داری قند خون در کبد میریزد و چربیهائی که در زیر پوست ذخیره شده اند و پروتئین های عضلات و غدد و سلولهای کبدی آزاد می شوند و بصرف تغذیه می رسند که چون با سخن ژان فروموزان که گفت بعضی عناصر ذخیره ای بدن برای سی روز کافیست در کنار یکدیگر قرار داده شود نتیجه می گیریم که در ظرف مدت یک ماه روزه داری آدمی دارنده یک بدن تازه تعمیر شده و آزاد گردیده از قید و بند سموم و کهنه هاست. بعلاوه نباید اثر فاصله هلال تا محاق و ماه را که قریب ۳۰ روز می شود فراموش نمود یعنی گردش آسمانها نیز مدت روزه داری را سی روز اعلام داشته و می دارند.
کسانی دیگر نیز از متخصصین هستند که ذخائر بدنی را برای سی روزه روزه داری مناسب و کافی دانسته اند و می دانیم اولین روز پس از ماه روزه یعنی روز اول شوال را نمی توان روزه گرفت و آنرا حرام شمرده اند، این مسئله برای یکنواخت بودن مسلمانان و تشویق آنها است در اینکه باید هماهنگ و در یک صف بوده و برای حفظ حدود و ثغور دستورات اسلامی کوشا باشد.

تناسب اندام با روزه

 روزه و فواید آن

یکی از مهم ترین فواید روزه‌داری بهبود وضعیت بدن و تناسب اندام است که با سوخت بافت چربی و کاهش انرژی دریافتی میسر شود. به طور کلی، بدن هر روز با دریافت غذای مازاد بر نیاز در حال ذخیره انرژی است که در حالت عادی به مصرف نمی رسد، بلکه در شرایط نیاز، با مکانیسم های جبرانی که به همراه دارد از این ذخایر استفاده می کند. تحقیقات نشان داده اند، حتی افراد لاغرمی توانند تا ۴۰ روز بدون دریافت غذا زنده بمانند و از ذخایر خود برای بقا بهره‌مند شوند. از آنجایی که در بدن مقداری کربوهیدرات از مصرف مازاد مواد غذایی نشاسته ای نظیر برنج، نان و انواع شیرینی جات ذخیره می‌شود، بدن قادر است که در روز اول روزه‌داری از آن برای تامین نیاز به انرژی استفاده نماید. این ذخیره گلیکوژن نام دارد که در کبد و اندکی در عضلات موجود است و با تخلیه آن بدن در روزهای آتی روزه‌داری به سوزاندن چربی ها پرداخته تا انرژی مورد نیاز خود را تامین نماید. حتی مغز که برای همه فعالیت های خود به گلوکز نیاز مند است در روزهای دوم از بافت عضلانی برای تولید گلوکز استفاده کرده و بافت عضلانی به این ترتیب کاهش می یابد، اما در روز سوم بدن برای آنکه عضلات خود را از دست ندهد به سوزاندن هر چه بیشتر چربی ها پرداخته و کبد با سوزاندن چربی ها و تولید ترکیبات کتونی انرژی را برای بافت های عضلانی و قلب فراهم آورده و ترکیبات زاید نیز از طریق سیستم های دفعی نظیر ریه ها، روده و کلیه ها از بدن خارج می‌شوند. در نتیجه در طول روزه‌داری بدن این اجازه را می یابد که با تخلیه چربی های اضافی و عوامل آسیب رسان تجمع یافته از اثرات منفی آنها جلوگیری نماید و با رفع چاقی که امروزه مادر بیماریها شناخته شده است، بروز بیماری‌ها را در بدن به تاخیر بیندازد.
دکتر مظهری در این رابطه می‌گوید: «در صورتی که در طول روزه‌داری تنوع، تعادل و تناسب رعایت گردد و همه مواد مغذی منطبق با نیازهای سلولی دریافت گردند، بافت‌های اضافی چربی نیز سوخته و افراد به راحتی وزن اضافیشان را برطرف می نمایند. به علاوه، چون تمامی اعضای خانواده در این فریضه الهی شرکت می‌کنند افراد چاق راحت‌تر می توانند رژیم لاغری خود را ادامه دهند. البته استفاده از زولبیا بامیه و انواع غذاهای شیرین در این دوران چاقی و حتی افزایش فشار و چربی خون را به همراه دارد و گاه به این ترتیب تمام فواید به مضرات تبدیل می‌شود.»
روزه علیه سموم
یکی از فرایند های مهمی که در ایام روزه‌داری در بدن اتفاق می افتد سم زدایی طبیعی بدن است. در حین این فرایند سموم یا خنثی می‌گردند و یا آنکه به طور کلی حذف می شوند. اندامهایی نظیر روده بزرگ، کبد، کلیه ها، ریه ها، غدد لنفاوی و پوست از مکانهای تجمع سموم هستند که در طول روزه‌داری از این آلاینده ها پاک می گردند. در تحقیقاتی که در سال ۱۹۸۴ به انجام رسید، دیده شد در کارگران تایوانی که به دلیل نوع شغلی که دارند بیشتر در معرض سموم قرار دارند، بعد از ۱۰ روز روزه‌داری میزان سموم در بدنشان که به بیشترین حد خود رسیده بود، به کمترین میزان خود رسید.
به علاوه، روزه‌داری فرصت مناسبی برای تصحیح عادات بد غذایی نظیر خوردن وعده های غذایی سنگین، زیاده خواری و مصرف بیش از حد مواد غذایی است که دارای افزودنی هستند. دکتر مظهری در زمینه سم‌زدایی بدن به کمک فرایند روزه‌داری معتقد است: «با کاهش ۵۰۰ تا ۶۰۰ کالری از انرژی روزانه نه تنها در طول این دوران آسیبی به بدن نمی رسد بلکه جرم گیری، سم زدایی و دفع موادی که در طول یک ماه گذشته در اثر پرخوری و بد خوری دریافت گردیده اند، صورت می گیرد. در طول روزه‌داری فلزات سنگینی نظیر کادمیوم، جیوه و سرب که ورودشان به بدن اجتناب ناپذیر است، دفع می‌شوند و همین امر بزرگترین کمک را به جوان سازی همه سلول‌های بدن می نماید.» از آنجایی که در این ایام پرخوری کمتر اتفاق می افتد، در نتیجه سمومی که اغلب از طریق غذا و آب آشامیدنی وارد بدن می گردند و عوارضی را به همراه دارند، کمتر به بدن رسیده و اندام‌ها چون فرصت بیشتری برای پاکسازی دارند، این مواد زائد را از بدن دفع می‌کنند. به این دلیل است که متخصصین تغذیه توصیه می‌کنند که افراد حتما در زمان‌هایی که اجازه غذا خوردن دارند بهتر است که هر چه بیشتر از مایعاتی نظیر شیر، آب، آبمیوه و چای استفاده نمایند.re529 روزه و فواید آن

نقش روزه در تقویت اراده
انسان با روزه‏داری که، امساک در خوردن و آشامیدن و خودداری از برخی چیزهای دیگر است در واقع با خواهش‏های خویش می‏جنگد و در برابر غرایز خود مقاومت می‏کند، تمرین این عمل، اراده و تصمیم را در انسان نیرومند می‏سازد و جان را از قید حکومت و سلطه هوس‏ها و خواهش‏ها می‏رهاند. پیشوایان اسلام فرموده‏اند: «افضل الناس من جاهد هواه و اقوی الناس من غلب هواه؛ بهترین مردم کسی است که با هوای نفس مبارزه کند و نیرومندترین آنان کسی است که بر آن پیروز شود.» پس روزه‏داران بهترین مردمند چرا که با خواسته‏های نفسانی مبارزه می‏کنند و اگر با مراقبت و کوشش از روزه خویش بتوانند بر نفس خود مسلط شوند، از نیرومندترین مردم نیز خواهند بود.
ماه رمضان زمان مخصوصی است که بهترین فصل برای تربیت و تقویت ایمان و اراده می‏باشد حضرت زهرا(س) در ضمن خطبه‏ای که در مسجد پیامبر(ص) ایراد نمود، فرمود:
«و الصیام تثبیتا للاخلاص؛ (علل الشرایع، ص ۲۳۶)
و روزه را خداوند قرار داد برای ثبات و استواری در اخلاص.»
شخص روزه‏دار، در درجه اول با مقاومت در برابر نیرومندترین خواسته‏های طبیعی و غریزی خود از خوردن و آشامیدن و غیره، اراده خود را محکم و تقویت می‏نماید و مهم‏ترین عادت‏های خویش را ترک و بر شهوات نفس خود مستقلاً حکومت می‏کند. روزه روح و باطن انسان را از خواهش‏های ناشایسته پاک می‏گرداند و صیقل می‏دهد و صفای باطن می‏آورد زیرا وقتی شکم انسان از غذاها خالی شد. پرهیزگاری، امانت‏داری، صداقت و خلاصه انسانیت او تقویت‏شده و نور ایمان در قلب او تجلی می‏کند.
حضرت عیسی بن‏ مریم(ع) فرمود:
«یا معشر الحواریین جوعوا بطونکم لعل قلوبکم تری ربکم؛ (سفینه النجات، ج ۱، ص ۱۸۰)
ای حواریین خالی نگه دارید شکم‏های خود را شاید پروردگار خود را از راه دل ببینید.»
روزه و صبر
«صبر» از خصائلی است که در اخلاق اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، انسان مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خویش در راه هدف‏هایی مبارزه می‏کند و با مشکلاتی نیز روبه‏رو است. بدون خصلت صبر، پیروزی بر مشکلات و رسیدن به هدف‏ها آسان نیست. صبر و مقاومت بر نیروی پایداری انسان می‏افزاید و اراده را توانا می‏سازد. هیچ جامعه‏ای اگر تحمل ناگواری‏ها را نداشته باشد، بر مشکلات مختلف و بر دشمنان خویش نمی‏تواند پیروز گردد. با صبر و مقاومت است که می‏توان به پیکار ستمگران رفت و دست استعمارگران را کوتاه نمود و روزه – به ویژه در روزهای گرم و طولانی تابستان که فشار تشنگی طاقت‏فرسا می‏شود، به طور چشمگیری به انسان صبر و مقاومت می‏بخشد و تحمل رنج و سختی را بر آدمی آسان می‏سازد.
قرآن کریم با توجه به همین اثر، از روزه به صبر تعبیر کرده است: و استعینوا بالصبر و الصلوه… از صبر (روزه) … و از نماز کمک بگیرید … .
شایان ذکر است که روزه‏ای این پاداش را دارد که تمام اعضا و بدن و قلب آدمی صائم (روزه‏دار) باشد. در این صورت شخص به گونه‏ای از مادیات فاصله می‏گیرد و با عالم عقل که نزدیکترین موجود به خداست نزدیک می‏شود، تا جایی که فانی در اراده خدا می‏گردد و به مبدأ مطلق اتصال می‏یابد و به مقام صائمین واقعی (خواص الخواص) می‏رسد.
امیرمؤمنان علی(ع) نیز به همین مرتبه اشاره می‏فرماید: «صیام القلب عن الفکر فی الاثام افضل من صیام البطن عن الطعام؛ روزه دل از اندیشه گناهان برتر از روزه شکم ازخوردن و آشامیدن است و البته این بدان معنا نیست که ظاهر روزه و امساک از خوردن و آشامیدن را رها کنیم بلکه لازم است به آن اکتفا ننماییم و همراه با آن بکوشیم که به نتایج معنوی روزه نیز برسیم.

منابع

پایگاه اختصاصی بانوان

سه نسل

وبلاگ رامیان

بیتوته

ویکی پدیا



:: برچسب‌ها: : احکام دینی, ماه رمضان, مذهبی: احکام دینی, ماه رمضان, مذهبی , روزه , مقاله , درباره , روزه , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : میلاد راجی
تاریخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد